در یزد زمان بنیاد جانبازان، مدیری با سعه صدر و انتقادپذیر و باحوصله و مردمی و از خانواده اصیل یزد بود. یک روز یادم هستم به عنوان ارباب رجوع رفته بودم. یکی آنجا خیلی اهانت ها به ایشان و چند نفر از پرسنل بنیاد می کرد به طوری که آن چند پرسنل قصد برخورد با او را داشتند که این مدیر جلو آنها راگرفت و مانع شد و گفت با او کاری نداشته باشید. ایشان هر چه گفته فقط و ففط برای من گفته و شما او را برای خدا ببخشید ولی آیا مدیران در دوران ریاست الان اینچنین هستند؟
یا هر کاری می خواهند انجام می دهند و اگر کسی بالا چشمشان ابرو بگوید و اگر کوچکترین مطلبی بیان کند، موضع گیری کرده و با برخورد به وسیله مامور انتظامی بازداشت وحتی اخذ تعهد نیز پیش می روند؟ اینان کسانی هستند که حتی به خودشان هم رحم نمی کنند!
هر روز عزل و نصب جدیدی رخ می دهد. کمتر خانواده ای میداند برای مسایل و مشکلاتش به چه کسی مراجعه کند. امروز باید نزد آقا (زید) و فردا که می خواهد کارش را دنبال کند می بیند آقای دیگری جایش را گرفته و مسلط هم به کار نیست. در بنیاد یزد آدم فرهنگی باید کار اقتصادی، آدم خدماتی کار درمانی انجام دهد و قص علی هذا. این نمونه ای است و این جابجایی همه برای این است که نمی توانند ببیند مثلا فلان کارمند بدون منت و برای انجام وظیفه کارش را انجام داده و چرا اندکی او را سر ندوانده است! لذا صبرشان کم و بی طاقت شده می خواهند با این جابجایی ها اعلام موجودیت کنند. این نمونه ای بود از عدم تحمل و سوء مدیریت الان در استان یزد. آقای شهیدی! چشمت روشن. خوب مدیرانی داری. قدرشان را بدان و از سوء مدیریت آنها شما ریاست را ارتقاء ببخش