خبرنگار سرویس «فرهنگحماسه» خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، با امیر سرتیپ دوم بازنشسته «عباس فرخی» از فرماندهان و کهنه سربازان ارتش جمهوری اسلامی ایران پیرامون مسائل مطرح شده درباره نقش ارتش در دوران جنگ تحمیلی و روایتهای ناصوابی که در مورد این نیرو در موضوع غافلگیری آنها نسبت میدهند انجام داده است.
وی که از افسران اطلاعات رزمی ارتش بوده است با ارائه توضیحاتی درباره مسولیتهایی که تا کنون بر عهده داشته است، میگوید: سال 1339 در تهران متولد شدم و سال 1359 به دانشگاه افسری «امام علی(ع)» رفتم تا اینکه سه سال بعد از این دانشگاه فارغ التحصیل شدم و به دنبال آن در سال1363 به جبهه قدم گذاشتم و تا پایان جنگ در جبهه ماندم.
در جنگ در عملیاتهای آفندی و متعدد دیگر همچون «بدر»، «والفجر8»، «قادر» حضور داشتم و دوبار هم بر اثر درگیری و پیکار با دشمن مجروح شدم. در این دوران فرماندهی گروهان، افسر اطلاعات رزمی ، افسر عملیات گردان و معاون و سرپرست گردان را هم در کارنامهام دارم. بعد از جنگ نیز مسئولیتهایی همچون فرمانده تیپ تکاوران، فرمانده مرکز آموزشی بهداری نیروی زمینی ارتش، جانشین دانشگاه امام علی(ع) و فرمانده مرکز آموزشی پشتیبانی نیروی زمینی ارتش را هم بر عهده داشتم تا اینکه سال 87 بازنشست شدم و اکنون نیز علاوه بر اینکه عضو هیأت علمی دانشگاه افسری امام علی(ع) هستم در رابطه با کارهای پژوهشی مرتبط با دفاع مقدس نیز با سازمان حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس ارتش همکاری دارم.
احساس میکنم برای ورود به بحث در رابطه با غافلگیری ارتش در نخستین روزهای آغاز جنگتحمیلی بهتر است ابتدا به تفسیر این واژه از دیدگاه ادبیات و علوم نظامی بپردازم چرا که با استفاده از یک ادبیات مرتبط با جنگ غافلگیری تعریفی دارد. نخستین تعریف آن این است که غافلگیری را بسیاری از کشورهای دنیا یک اصل در جنگ قلمداد میکنند و آن را ضربه زدن به دشمن در زمان و مکان مورد دلخواه خود در جایی که خصمشان نسبت به آن بیاطلاع است عنوان میکنند. تعریف دیگر غافلگیری این است که نیرویی از پایگاههای نظامی و یگانهای فعال خود از سر غفلت بیخبر مانده باشد و نداند این یگانها داری چه اوضاع و احوالی هستند و بر اثر همین بی اطلاعی ناگهان از سوی دشمن حادثهای به وقوع بپیوندد که آنها قدرت و فرصت برخورد و عکسالعمل در مقابل آن را نداشته باشند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی حرکت اولیه کشور و وضعیت ارتش تا زمان تجاوز عراق بنا به دلایلی همچون پدیده شگرف انقلاب که به تغییر سیستم 2500 ساله شاهنشاهی به جمهوری اسلامی انجامید، تحول معادلات منطقه و دگرگونی ارتباطات کشورهایی که به خاطر وجود منابع غنی فسیلی با ایران رابطه داشتند چندان مناسب نبود.از داخل هم ارتش ایران در 19 بهمن و 22 بهمن همبستگی خود را به انقلاب اعلام کرد.باید یادمان باشد که در آن موقع بیشتر سران و اداره کنندگان ارتش که در ردههای بالا قرار داشتند یا فرار کرده بودند یا دستگیر شده بودند و در حال بازجویی بودند.مبنای رسیدگی به پرونده آنها نیز براین اساس بود که تا چه میزان مقابل روند پیروزی انقلاب اسلامی ایران فعالیت کردهاند. از همین رو برخی از فرماندهان ارتش بعضا اعدام یا برکنار شدند و افرادی هم همچون تیمسار ظهیرنژاد که بازنشسته بود دعوت به کار شدند و افرادی همچون سپهبد قرنی به کار بازگشتند و برخی دیگر نیز مانند شهید فلاحی همچنان در ارتش ماندند.
بخشی دیگر از مشکل ما در ارتش خروج مستشاران خارجی بود که من در جایی خواندم تعداد آنها 40 هزار نفر بوده است. اسفندماه سال 1357 شاهد تنشهایی در مناطق کردنشین بودیم برای همین از همان سال ارتش عازم کردستان شد و برای آزادسازی آن مناطق مبارزه کرد. اتفاق ناراحت کنندهای که در این زمان به وسیله دولت موقت رقم خورد «کاهش خدمت سربازی» از 24 ماه به 12 ماه بود که این مساله باعث شد توان ارتش نصف شود و بیشتر آنهایی هم که شامل این طرح میشدند افرادی با تجربه بودند. از سوی دیگردشمنان انقلاب اسلامی نیز مانند گروههای چپ و غیراسلامی که خودشان را با جمهوری اسلامی و انقلاب تطبیق نداده بودند همچون مجاهدین خلق که رجوی مسئول آن بود، احساس میکرد از آنجایی که خودش و سازمانش مبارزه کرده است حقی در انقلاب خواهد برد. بنابراین آن زمان شعار «انحلال ارتش» را سردادند. برخی هم متاسفانه براثر عدم آگاهی بر آن دامن زدند.اما در روز 28 فروردین سال 58 امام به عنوان رهبر پیامی دادند که فردای آن روز 29 فروردین روز ارتش معرفی شد.این پیام جوابی به شعار انحلالها شد.
علاوه بر این در همین حال که ارتش در حال پاکسازی بود کودتای نافرجامی به نام «نقاب» که منجر به بازداشت تعداد دیگری از پرسنل ارتشی شد شکل گرفت. دولت بنیصدر هم درگیر اختلافات داخلی خودش با شهید رجایی و بهشتی بود تا نیروهایی که در خط امام و انقلاب هستند سرکار نباشند. مجموعه این اتفاقات خاص بود که شرایط کشور را در حالتی قرار داد که صدام با حمایت آمریکا زمان را برای تهاجم به ایران مناسب ببیند.
اگر چه کشور و ارتش در این شرایط به سر میبرد اما، ارتش و ژاندارمری از ماههای پیش از روز 31 شهریور 1359 به مسائل منطقه آگاه بودند و میدانستند که عراق دارد نیروهای خودش را متمرکز میکند. یگانهای ژاندارمری هم این اطلاعات را به مسئولان منتقل میکردند. اما این که فکر کنیم در برابر تهاجم رسمی کشوری به کشور دیگر فقط یگانهای مسلح هستند که باید اقدام کنند این طور نیست؛ چراکه هنگام جنگ،کل سیستم یک کشور درگیر جنگ میشود و باید همه نهادها با نیروهای مسلح هماهنگ باشند. ارتش با توجه به اطلاعی که داشت در حد توان خود نیروهایی را در استان خوزستان و کرمانشاه مستقر کرد اما لازمه کار این بود که کل دولت باید میپذیرفت که عراق میخواهد حمله کند اما سیستم دچار از هم گسیختگی شده بود.
همانطور که یادآور شدم مسئولان ارتش گزارشات خود را از تحولات ارتش عراق و تحرکاتی که در منطقه انجام میشد به مقامات اجرایی کشور اعلام میکردند اما کسی آن را جدی نمیگرفت. از طرفی هم ارتش در بخشهای مختلف کشور مثل کردستان و دیگر شهرهای ناآرام درگیر بود. برای همین لفظ غافلگیری ارتش در جنگ بیانصافی است.چون با توجه به مطالبی که گفته شد شرایط امکان دفاع منسجم را سلب کرده بود.لشکر زرهی اهواز هم بعد از انقلاب تا اوایل جنگ به دنبال این بود که خودش را پیدا کند و به جایگاه اصلیاش بازگردد.از طرف دیگر هم طرح «انتقال به موطن اصلی» نیروها اجرایی شده بود. به عنوان مثال کسی که تخصص تانک دارد در بخش اداری خدمت میکرد. جای بحث دارد.بنابراین یکی از دلایلی که ارتش نتوانست نقش خود را ایفا کند همین نابسامانیها بود.
صدام با این محاسبه و تحیلی که میتواند سه روزه خوزستان را از ایران جدا کند و هفت روزه در میدان آزادی تهران مصاحبه انجام بدهد ماشه جنگ را کشید و ماشین جنگیاش را به سمت ایران به حرکت درآورد. اما با توجه به طرحهای عملیاتیای که یگانهای ارتش داشتند،این راهبرد محقق نشد و 34 روز در پشت دروازههای خرمشهر ماند.نیروهایی که در این شهرحضور داشتند عبارت بودند از یک گروهان از تیپ 92 زرهای اهواز، تکاوران نیروهای دریایی، گروهانی از ژاندارمری، سپاه استان خوزستان،تعدادی از دانشجویان دانشگاه افسری امام علی که آن زمان شهید نامجو در روز سوم به استان خوزستان آورده بود و تعدادی از مردم بومی اشاره کرد. حضور نیروهای مردمی و ارتشی در کنار یکدیگر برای هم قوت قلبی بود تا مقاومت کنند.در حقیقت این مقاومت با توجه به توان و استعداد نظامی ارتش عراق جلوهای از پایمردی عمومی نیروها بود همچنین باعث شد که صدام با وجود اینکه گفته بود هفت روزه در تهران است جنگ هشت سال طول بکشد و این تلاش نیروهای مسلح یعنی ارتش، سپاه ، بسیج، نیروهای مردمی و جهاد سازندگی بود.
علاوه بر این در همان هفتههای اول جنگ نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران توانست دوسوم نیروی دریایی عراق را زمینگیر کند و آنها را به داخل «خورعبدالله» به عقب براند به گونهای که تا آخر جنگ همان جا ماند.همچنین فردا آغاز جنگ تحمیلی 140 فروند از جنگندههای ارتش جمهوری توانستند در قالب عملیات «کمان 99» عملیات بسیار گستردهای را با جسارت و تیزپردازی خود انجام دهند که در تاریخ نبردهای هوایی دنیا ثبت شود.یادمان نرود که در سال اول جنگ ماموریت اصلی نیروهای مسلح ما و طرحهای عملیاتی آنها از جمله ارتش توقف تهاجم دشمن با انجام عملیاتهای آفندی محدود و تثبیت و توقف روند حرکت رژیم بعث عراق بود.
اینک با توجه به توضیحات مختصری که درباره شرایط حاکم آن زمان بیان شد باید گفت:آنهایی که روایت نادرست از جنگ میدهند دشمن هستند و اهداف شومی را دنبال میکنند. نگرانی ما این است که دوستانمان براساس ناآگاهی و یا براساس آنچه خودشان شناخت دارند حرفهایی را بیان میکنند. بنابراین باید مراقب روایتگری باشیم آیندگان ما با این روایتها است که تاریخ را میفهمند و براساس آن رفتار میکنند.
فکر میکنم زمان آن رسیده است که برای ثبت وقایع تاریخی دفاع مقدس به صورت آکادمیک و دانشگاهی عمل و آن را با نگاهی علمی ثبت کنیم تا جای انکار و یا تحریفی نماند چون تبعات بیان تاریخ اشتباه به نسل آینده موجب میشود که آنها مسیر نادرستی را بروند و هرگز به هدفشان نرسند و از طرف دیگر نادیده گرفته شدن تلاش فردی یا سازمانی موجب میشود که حقی بر گردن راوی در پیشگاه خداوند گذاشته شود.
آنچه در تاریخ جنگ و دفاع مقدس باید به آن توجه کنیم استفاده از تجربیات جنگ برای ایجاد بازدارندگی است. بنابراین اگر آن را اشتباه بیان کنیم مسیر ایجاد بازدارندگی هم اشتباه خواهد بود و اتفاقهای بدی رخ خواهد داد. ما میتوانیم با روایت درست هشت سال جنگ هشتاد سال بازدارندگی دفاعی داشته باشیم ولی باید این مطالب دور از سلایق شخصی و نگاههای جناحی وعلایق باشد. بخشی از آنچه موجب آزردگی میشود همین بیان گزینشی نقشها است.ولی بیان یا چگونگی انتقال مباحث مرتبط با جنگ تحمیلی بسیار مهم است چرا که میتواند انگیزه ایجاد کند یا باعث دلسردی بشود.
اکنون اتفاق خوبی که در حوزه تاریخ دفاع مقدس در حال شکل گیری است بحث باغ موزههای جنگ است. همچنین موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس نیز که در نزدیکی حرم امام قرار است تاسیس شود دارای بخشهای اسنادی است و تلاش شده همه سازمانها که نقشی در دفاع مقدس داشته اند اسناد خود را در آنجا قرار دهند تا پس از تایید موارد ارائه شده توسط متخصصان و کارشناسان حاضر در دوران دفاع مقدس به عنوان یک سند معتبر و قابل استناد در اختیار پژوهشگران و محققان قرار بگیرد.
یکی از نمونههای نادرست در حوزه نمایش فیلمهای دفاع مقدسی این بود که میآیند در آن ارتش عراق را خیلی ضعیف و در حال خوشگذرانی بدون هیچ نظم و ترتیبی جلوه میدادند در حالی که ارتش عراق اینطور نبود بلکه بسیار قوی و منظم و سطح آموزش بالایی داشت. سوال من این است که اگر عراقیها این چنین بود پس چرا جنگ هشت سال طول کشید؟
لحظه به لحظه در خرمشهر جنگ بود و شرایط بسیار سختی رقم میخورد. خاطرات یکی از رزمندگان را از مقاومت در خرمشهر می خواندم، این قهرمان نوشته بود: حدود 10 روز گرسنگی کشیده بودم تا اینکه بعد از گذشت یک مدت نخستین وعده غذایی که به من رسید یک سیب بود اما همین که آمدم آن را گاز بزنم گلوله خمپارهای در نزدیکی آن منفجر شد و با همان حالت گرسنهام به بیمارستان رفتم. این نشان از مظلومیت همه رزمندگان ما دارد که در چه شرایطی دفاع میکردند. روایتهای نادرست و ناصواب موجب ناآگاهی مردم و شناخت ناقص آنها از نیروهای مسلح خواهند شد. مقداری از این رفتارها به نقل و قولها باز میگردد ممکن است شخصی احساساتی شود و غلو کند. بنابراین اگر قرار باشد تاریخ دفاع مقدس را بنویسیم اول پیشکسوتان آن را روایت کنند اما آنها هم عمری دارند براین همین این ضرورت احساس میشود که برای ثبت گفتهها و تجربههای آنها به تاریخ شفاهی رجوع کنیم چرا که آنها شاهدان عینی هستند.
بار دیگر بر این مساله تاکید میکنم که عراق ارتش قویای در اختیار داشت و از طرفی هم فرانسویها هواپیما و حتی خلبان به عراق اجاره میدادند تا نفتکشهای ما را هدف قرار دهند. عراق از حمایت مالی و تسلیحاتی بیشتر کشورها برخوردار بود. اگر آنها را ضعیف بپنداریم در حقیقت ارزش کار شهدا، رزمندگان و نیروهای مسلح ایران را نادیده گرفتهایم. در کارهای هنری نیز باید یادمان باشد که جنبه هنری نباید موجب شود که حقایق جنگ تحت تاثیر آن قرار بگیرد.
آنچه موجب شد همواره ایران قوی باشد انسجام و وحدت ملی ما بود که امام (ره) همواره تلاش میکردند که بین همه کشور وحدت کلمه ایجاد کنند. ما نیز برسر انقلاب هیچ حرفی نداشتیم و نداریم اما عدهای میخواستند که انقلاب را به جمهوری دموکراتیک تغییر دهند اما امام گفت استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی و همین وسعت دید امام باعث شد برای همیشه سیستم اداره کشور ما به همین صورت باشد.آنچه اکنون مهم است در دانشگاه بگوییم این است که مردم در جنگها چه نقشی میتوانند داشته باشند به عنوان مثال جنگ ویتنام و آمریکا. اگرچه مردم ویتنام با آمریکاییها میجنگیدند اما همین که مردم آمریکا از نیروهای مسلح خود حمایت نکردند جنگ پایان یافت. بنابراین مقاومت مردم در هر جنگی موثرترین عامل برای پیروزی است.