تاریخ : 1394,شنبه 05 ارديبهشت13:20
کد خبر : 34044 - سرویس خبری : بدون ویرایش از شما

حیف که نمی توانم...!



م.ر.ک.جانباز- حاج حسین جان! در زمانی و مکانی هستیم که نمی توانم وقتی شما از پست نگهبانی خط پدافندی برمی گردی، پوتین هایت را واکس بزنم. حیف نمی توانم لباس هایت را پنهانی بشویم. حیف نمی توانم عطر گل محمدی را وقتی توخوابی برلباس هایت بزنم.

 حیف نمی توانم شهردارت باشم وتمام ظرف های غذایت را بشویم. حیف نمی توانم به فرمانده بگویم پاس وکمین نزدیک ترین سنگر دفاعی به دشمن را بجای شما به من بدهد تا شما بیشتر خوابیده باشی. حیف نمی توانم موقعی که خوابی، کلاشت را تمیز و خشاب هایت را پر کنم...

 حیف نمی توانم روبرویت بایستم تا هر چه ناملایمات از زمانه دیدی را با من تسویه کنی. حیف نمی توانم رویت را ببوسم از طرف زمانه از تو عذرخواهی کنم .... حیف حیف حیف عزیز دلاور! هر چه دل تنگت می خواهد به حقیر بگو زیرا گوش زمانه سالهاست با ما بیگانه شده است ...خدا نگهدارت حسین جان عمرت زیاد و سایه ات استوار باشد. حسین جان ...ما هنوز هم روزی خوار جانفشانی امثال شمائیم حسین جان ... والسلام .