تاریخ : 1394,یکشنبه 06 ارديبهشت17:16
کد خبر : 34109 - سرویس خبری : زنگ خاطره

رنج مجروحیت و اسارت


رنج مجروحیت و اسارت

علی ابوالقاسمی

علی ابوالقاسمی- تمام افرادی که از این آب و خاک دفاع کرده اند و الان درحال دفاع هستند، برای من محترم هستند ولی بنیادبایدبه این موضوع دقت کند. برای مثال من درسال 62 ازچندناحیه بدن مجروح شدم وپس ازکلی خون که ازبدن من خارج شد،به دست عراقیها اسیرشدم. تازه اول راه بود وشکنجه وکتک شروع شد!

 شایدفکرکنیدباباطرف زخمی شده، دیگه چراکتک؟! بله سربازعراقی می گفت توتا آخرین فشنگ جنگ کرده ای. حال که مجروح شدی به دست مااسیرشدی. چراقبل ازمجروح شدن دست بالانبردی؟ پس توبایدتنبیه شوی. به هرحال روزهاگذشت تابعدازیک معالجه اولیه مرابه اردوگاه عنبر بردند که آنجاچند اسیرایرانی که ازعلم پزشکی اطلاع داشتند و بامختصرامکانات مجروحین ایرانی را مداوامی کردند.

 ازهمه شاخص تر دکتر مجیدجلالوند بود که باکمک دیگردوستانش شب و روزبرای سلامتی ماها زحمت کشید. اول خدا، دوم دکتر. شاید کسی قبول نکندکه من وامثال من که بابدن مجروح اسیرشدیم، حتی یک سرم ساده هم به ماترزیق نکردند. فقط درحدیک پانسمان ساده که دردورافتاده ترین روستاهای ایران هم اوضاع واحوالش ازبیمارستان عنبر بهتر بود. برای مثال دکترجهت بیهوشی بچه ها داروکه نداشت و به خاطراینکه من دردکمترحس کنم یک افتابه آب داده بودبه یکی ازهمکارانش، اوهم قطره قطره ازحدودیک متر بالاتر روی مغز سرم می ریخت تا بلکه من کمی دردکمتربکشم وخیلی مشکلات دیگر...

 نبود آمپول، سرم وازطرفی هم تغذیه نامناسب وضعیف. به هرحال باهمان اوضاع بایدبیگاری هم می کردیم. خداراشکرکه زمان گذشت و سال 69برگشتیم والان هم سن وسال مابالارفته. انواع دردها آمده سراغم. آیافقط بایدبه تیروترکش خوردن توجه شود؟! پس دیگرمشکلات چی؟ طرف درکشورخودمان اگردربیمارستان بستری شده از آمپول تقویتی وسرم خون وهرامکاناتی که مجروح نیازداشت تهیه می شد ولی درعراق کتک وشکنجه هم به دردمجروح اضافه می شد! جانبازهست که یک عضوبدنش قطع شده که واقعا" حتی تصورکردن آن سخت هست و 70 درصدشده. به نظرمن اگر هرکاری دولت برایش بکند، کم هست!