تاریخ : 1394,یکشنبه 13 ارديبهشت17:58
کد خبر : 34243 - سرویس خبری : فضای مجازی

لحظات طنز با رزمندگان



1_ اومده بود مرخصی بگیره ، یه نگاهی بهش کرد ، گفت : " میخوای بری ازدواج کنی ؟ "
گفت :
" بله میخوام برم خواستگاری "
- خب بیا خواهر منو بگیر !
گفت :
" جدی میگی آقا مهدی " - به خانوادت بگو برن ببینن اگر پسندیدن بیا مرخصی بگیر برو !
اون بنده خدا هم خوشحال دویده بود مخابرات تماس گرفته بود !
به خانوادش گفته بود :
" فرمانده ی لشکرمون گفته بیا خواهر منو بگیر ، زود برید خواستگاریش خبرشو به من بدید ! بچه های مخابرات مرده بودن از خنده!
پرسیده بود :
" چرا میخندید؟ خودش گفت بیا خواستگاری خواهر من ! "
گفته بودن :
" بنده خدا آقا مهدی سه تا خواهر داره، دوتاشون ازدواج کردن ، یکیشونم یکی دوماهشه !! "
شهید مهدی زین الدین


2_ﻫﻮﺍ ﺧﯿـﻠﯽ ﺳﺮﺩ ﺑــﻮﺩ.
ﺍﺯ ﺑﻠﻨــﺪﮔﻮ ﺍﻋﻼﻡ ﮐﺮﺩﻧــﺪ ﺟﻤﻊ ﺑﺸﯿـﺪ ﺟﻠﻮﯼ ﺗﺪﺍﺭﮐﺎﺕ ﻭ ﭘﺘــﻮ ﺑﮕﯿــﺮﯾﺪ.
ﻓﺮﻣﺎﻧــﺪﻩﯼ ﮔﺮﺩﺍﻥ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺑﻠﻨــﺪ ﮔﻔﺖ : ﮐﯽ ﺳﺮﺩﺷﻪ ؟
ﻫﻤﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻧــﺪ : ﺩﺷﻤــﻦ !
ﮔﻔﺖ : ﺍﺣﺴﻨﺖ، ﺍﺣﺴﻨﺖ. ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻣﯽﺷﻪ ﻫﯿــﭻ ﮐﺪوﻡ ﺳﺮﺩﺗوﻥ ﻧﯿﺴﺖ.
ﺑﻔﺮﻣﺎﯾﯿﺪ ﺑﺮﯾــﺪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﮐﺎﺭﻫﺎتوﻥ ، ﭘﺘــﻮ ﺑﻪ ﮔﺮﺩﺍﻥ ﻣﺎ ﻧﺮﺳﯿــﺪﻩ


3_ یه روزیکی ازرزمنده ها دیر به صبحگاه رسید، فرمانده برای اینکه رزمنده بسیجی را تنبیه کنه،گفت؛ باید در2 دقیقه 150تا صلوات بفرستی، بسیجی دید نمیشه ولی کم نیاورد، رو کرد به گردان وگفت ؛ کل گردان صلوات! کل گردان که 400 نفر بود صلوات فرستادند؛ بعد بسیجی به فرمانده میگه 150تا برا امروز، بقیش بمونه دیگه ایشالله برا فردا!!