تاریخ : 1394,شنبه 19 ارديبهشت14:32
کد خبر : 34379 - سرویس خبری : بدون ویرایش از شما

پارتی بازی یا کار راه اندازی!؟



مرتضی قنبری وفا- یک مطلب در نظر دارم بنویسم و فقط از خوانندگان تقاضا دام از قضاوت عجولانه پرهیز کرده و از نگاه بنده به قضیه نگاه کنند و نظری هم داشتند مرقوم فرمایند به روی چشم.
مدتی پیش یا اتفاقی یا به خواست خدا با یک جانباز آشنا شدم. این بنده خدا جانباز زیر 25% بود و بازنشسته ساکن روستا و هیچ کس را در بنیاد نمی شناخت. بعدا" متوجه شدم او مشکل حادی دارد که هیچ کس به او توجه ندارد.
هنگامی که بنده در جریان قرار گرفتم به او گفتم نگران نباش، من می توانم کمک کنم.

 پس از آن با دفتر آقای رضائی مدیر کل بنیاد استان مازندران تماس گرفتم و تقاضای وقت ملاقات کردم.
از دفتر با من تماس گرفتند و گفتند فردا ساعت 7 صبح اینجا باش و به آن جانباز گفتم فردا قرار داریم .
فردایش به دفتر مدیر کل رفتیم و من چون با روحیه آقای رضائی کاملا" آشنا بودم مطمئن بودم جواب رد نمی دهد .
درخواست این جانباز را گرفت و دستور داد مشکلش سریعا" مرتفع شود و آمدیم بیرون.

این جانباز باور نمی کرد مشکلش مرتفع شده و می گفت آقای قنبری وفا شما در حق من بزرگی کردی، چون من هیچ کس را نداشتم.
گفتم حاجی نگو کسی را نداشتم، تو خدا رو داشتی. دیگه قنبری وفا سیخی چند؟
گفتم فقط توکل کن و هرگز نا امید نشو. خدا بنده اش را رها نمی کنه. من هم وسیله بودم. یعنی رک بگم پارتی بازی کردم تا مشکل یک جانباز درصد پائین حل شود اون هم به خاطر شناخت بنده و آقای رضائی بود و فهمیدم تو دیگه نا امید بودی اما باز هم عظمت خدا.
عزیزان خواننده بنده نوشتم و ابراز می کنم پارتی بازی کردم اما نیتم خیر بود برای کمک به یک جانباز ساده روستائی.

اگر نظری دارید بگذارید ممنون می شوم.  آیا کارم درست بود یا خیر؟