تاریخ : 1394,سه شنبه 22 ارديبهشت17:50
کد خبر : 34429 - سرویس خبری : گزارش و گفت و گو

جمع ستارگان در یادواره جانبازان شهید/تصاویر


جمع ستارگان در یادواره جانبازان شهید/تصاویر

جمعتان در یادواره جانبازان شهید، جمع اولیاء الله بود و هر کس کمی غیر از چشم سر، چشم دل را باز می کرد، این را نیک می دید

شهید گمنام- نمی دانم ما خیلی کوچکیم یا ... شما خیلی بزرگ!... نمی دانیم ما خیلی کم طاقت و ضعیفیم یا ... شما خیلی صبور و پرطاقت شده اید! لبخندهایتان و آرامشتان، این باور را به خوبی معنا می کرد که باور کرده اید

" هرکه در این بزم مقرب تر است

جام بلا بیشترش می دهند "

جمعتان در یادواره جانبازان شهید، جمع اولیاء الله بود و هر کس کمی غیر از چشم سر، چشم دل را باز می کرد، این را نیک می فهمید... عطر بهشتی وجودتان به گونه ای فضا را معطر کرده بود که وقتی انسان در بینتان قدم می زد، از این حضورهای خدایی به وجد می امد و سرمست میشد.

... بارها در حرف هایمان گفتیم که چه سخت است برایتان که از صف شهدا جا مانده اید اما حقیقت این است که خداوند شما را همچون ستاره هایی درخشان در میان عصر و زمان ما نگه داشته است تا چراغ دل هایمان خاموش نشود... خدا شما را با آن صورت های روحانی و آرام و صبور نگاه داشته تا معنی ایثار از یادمان نرود و عشق به شهادت طلبی برایمان مرور گردد... شما را نگه داشته تا با دیدن کم طاقتی های خودمان در برابر برخی مشکلات کوچک زندگی، بیشتر به ضعف خودمان پی ببریم و با همه وجود بفهمیم که این ایثار و این جانبازی چقدر شما را بردبار و عاشق کرده است... بفهمیم که خدا شما را برای خویش برگزیده است!

... وقتی با ویلچرهایتان وارد حسینیه می شدید، با وجود انواع محدودیت ها، با چشمان ظاهرا" نابینا، با دست و پای قطع شده، با لوله های اکسیژن ... چهره هاتان همه بشاش و پرشور بود و عاشقانه برای گرامیداشت یاد یاران شهیدتان آمده بودید... شاید برای همین نیت های پاک و دل سوخته تان بود که بیش از همیشه چهره هاتان نورانی شده بود و وقتی که از ابالفضل می خواندند، دیده های پربصیرتتان دریا شد.

... واژه در برابر عظمتتان کم می آورد و حقیقتا" نمی توان توصیف کرد زیبایی دقایقی را که بر تخت خوابیده، آمده ای و بر در ورودی حسینیه فاطمه زهرا ایستاده ای!... به استقبال! ... وقتی به لوله های اکسیژن برای نفس کشیدنتان نگاه می کردم، چشمانم شرمنده می شدند... وقتی پاهایت ( مصنوعی) را در آورده بودی و در کنارت گذاشته بودی و نماز می خواندی، از عصایت هم خجالت می کشیدم...

 در کلام و جمله نمی گنجید عظمت و زیبایی حضورتان، قهرمانان جانباز سرزمینم! ... آنگاه که زمین حسینیه فاطمه زهرا به رد چرخ هایتان آذین میشد و جمع زیبایتان همچون رودی خروشان در دل حسینیه جاری شد، هیچ عکاس و فیلمبرداری نمی توانست زیبایی آن حضور را به تصویر بکشد.

باشد که سایه برکت و وجود آبرومندتان که هر لحظه تجلی ایمان و عشق و ایثار است، تا سال ها بر سر همه مردم این سرزمین بماند و روزهایی را در پیش رو داشته باشیم که حتی یک اشعه نور از انوار وجودتان کم نشود.

این شعر حافظ شایسته توست... تویی که دیروز با آن شرایط سخت آمدی و به یاد یار شهیدت ایستادی، قهرمان!

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد

وجود نازکت آزرده گزند مباد

سلامت همه آفاق در سلامت توست

به هیچ عارضه جان تو دردمند مباد




عکس ها و گزارش از شهید گمنام

اخصاصی فاش نیوز


کد خبرنگار : 20