تاریخ : 1394,دوشنبه 28 ارديبهشت18:50
کد خبر : 34571 - سرویس خبری : ادبیات ایثار و شهادت

خانه من


خانه من

شاهد

فرستنده شاهد- این خانه فشنگ است اما خانه من نیست
این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست
آن دختر چشم آبی گیسو طلائی
طناز و سیه چشه چو معشوقه من نیست
آن کشور نو آن وطن دانش و صنعت
هرگز به دلاویزی ایران کهن نیست
من عاشق این خاک غزل پرورو پاکم
هرچند که که بسیار در آن دانش و فن نیست
مشهد و یزد و قم و کاشان و لرستان
لطفی است که در برلن و دهلی و پکن نیست
در بابل و گرگان و خراسان و بروجرد
نقشی است که در قاهره و شام و یمن نیست
در دامن بحر خزر و ساحل گیلان
موجی است که در ساحل دریای دیگر نیست
در پیکر گلهای دلاویز شمیران
عطریست که در نافه آهوی ختن نیست
آوارگی و خانه به دوشی چه بلایست؟
دردیست که همتایش در این دیر کهن نیست
آواره ام خسته و سرگشته و حیران
هر جا که روم هیچ کجا خانه من نیست
من بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ ؟
در شهر غریب که در آن فهم سخن نیست
پاریس قشنگ است ولی نیست چو تهران
لندن به دلاویزی شیراز کهن نیست
هرچند که سر سبز بود دامنه آلپ
چون دامن البرز پر از چیش و شکن نیست
این کوه بلند است ولی نیست دماوند
این رود چه زیباست ، ولی رود تجن نیست
هر جا که روم روی به هر سوی درایم
فکرم  به جز فکر وطن ذکر وطن نیست
                                             شاهد