تاریخ : 1394,یکشنبه 31 خرداد18:14
کد خبر : 35383 - سرویس خبری : مقاله و یادداشت

استقلال یک ملت


استقلال یک ملت

م.ر.ک.جانباز

فرستنده م.ر.ک.جانباز- شعارهای استقلال و آزادی و حکومت اسلامی از اعماق جانها برمی خاست و زن و مرد و عارف و عامی در این شهر و دیار، مفهومی روشن از آن در ذهن داشتند و برای دستیابی بدان آرام و قرار نمی شناختند. اما اندک اندک که جراحت های وابستگی رو به التیام می رود و کمرها از زیر بار آوار سلطنت می آساید و نسل جوان با نظام نوکرمنش وابسته به بیگانگان فاصله می گیرد، بیم آن است که تلخی زهر وابستگی را فراموش کنیم و قیمت بالای استقلال را از یاد ببریم. استقلال گوهری ثابت نیست که اگر یک بار آن را بدست آوریم تا ابد مصون و محفوظ بماند. استقلال آب حیات زندگی ملت ها و خون جاری در رگهای انسان هاست.

 زالوی استعمار همیشه در پی مکیدن این خون است و استکبار جهانی همیشه به آب و نان ملت ها، چشم طمع دارد و دیو مدام در کمین انگشتر سلیمان است. قیام عمومی و انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، رشته های وابستگی سیاسی - نظامی به غرب جنایتکار را قیچی کرد و تلاش شرقزدگان برای تنیدن تارهای وابستگی به شرق و بستن دست و پای ملت به زنجیرهای «مسکو»نشان ناکام ماند اما هنوز هم مرفهان بی درد و مرعوبان و مجذوبان کفر جهانی، تلاش می کنند پیوندهای فکری، فرهنگی، اقتصادی، اطلاعاتی، سیاسی، ورزشی بین ایران اسلامی و دنیای کفر پدید آورند. و در مطبوعات رسمی کشور تبلیغ می کنند که: «مامان با «امارات » از طریق لندن به امریکا میام!»

 استقلال یک امر قراردادی و اعتباری صرف نیست که با امضای دبیر و رئیس و مدیر فلان نهاد بین المللی و منطقه ای پدید آید و با انکار و لغو آنان محو گردد. استقلال مجموعه ای از «خودکفایی ها»، «خوداتکایی ها» و «بی نیازی ها» و «توانمندی ها»ست. نخواستن + توانستن + داشتن استقلال استقلال افراد و ملت ها حاصل جمع میزان «قناعت »، «تلاش و کار» و «امکانات موجود» آنهاست. نخواستن مهمترین سلاح فرهنگی محرومان در برابر سرمایه داری جهانی است که «اشرف الغنی ترک المنی » و خودباوری و اعتماد به نفس شرط اول موفقیت در هر کار فردی و اجتماعی و دستیابی به هر آرمان بلند اجتماعی است. البته خودباوری که از ایمان به خدا برخیزد و «اعتماد به نفس » که با توکل و اعتماد به خدا پشتیبانی شود.

 سازندگان رشته های منحوس وابستگی، سالهاست که به ساخت دانه های زنجیر مشغول اند و از «عموسام زنجیرباف » الهام و دستور می گیرند. گاه خواهان «مذاکره و مراوده » با شیطان بزرگ می شوند و ارتباطات ورزشی را مقدمه ای برای سایر روابط قرار می دهند. گاه عدالت و ارزشهای مقبول «مکتب » و مردم در برابر کار عمرانی و آبادی رنگ می بازد. و از «توسعه و سازندگی » که با معیارهای غربی همخوانی بیشتری دارد تقدیس و تجلیل می شود. دوباره زبان و خط و اصطلاح و لباس و غذا و نشان و تاریخ فرنگی و فرهنگ و ارزش و اعتبار شناخته می شود و لباس و لهجه و اصطلاح خودی علامت عقب ماندگی و روستازادگی و بیسوادی می گردد. فرهنگ اسراف و «مصرف زدگی » در عمل تشویق می شود و تبلیغات به شیوه فرنگی به سیما و صدا و مطبوعات و در و دیوار شهر راه می یابد و ساده پوشی و سخت کوشی و روح و صفای بسیجی در لابلای چرخ های نظام اداری و کاغذ بازی و مدرک گرایی خرد می گردد.

 بیم آن است که حوزه - تنها قامت راست آزادی و استقلال در برابر طاغوت و کفر جهانی - رنگ مدرک گرایی و دنیازدگی به نخواستن مهمترین سلاح فرهنگی محرومان در برابر سرمایه داری جهانی است. خود بگیرد و به مزار آبادی تبدیل شود که در برابر هر گونه انحراف فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و فشار روزافزون بر مسلمین جهان سر در لاک مدرک و منبر و کتاب و مرکز خود «رفاه و آسایش خویشتن » فرو برند و هیچ امر به معروف و نهی از منکری را وظیفه نبینند. در شرائطی که وابستگان و پرورش یافتگان غرب می کوشند، با گسترش آداب و سنن و اخلاق و زبان و لباس و افکار فرنگیان، فاضلاب غربی را در شهر و دیار اسلام جاری سازند و «تهاجم فرهنگی » یعنی گل آلود کردن آب و مسموم کردن فضای زندگی ملت های جهان هر روز شدید می شود. تا غرب هر چه بیشتر و بیشتر به صید ماهیان مظلوم و شکار جوانان این مرز و بوم پردازد.

 در روزگاری که غربیان و غرب باوران و مزدوران غرب با مدد «اسلام آمریکایی » می کوشند جویبار نعمت های اقتصادی دیار اسلام را بسوی خویش هدایت کنند و لوله های نفت و گاز را با فشار هر چه بیشتر و قطر هر چه افزون تر و قیمت هر چه کمتر تصاحب کنند و سلطه سیاسی و فرهنگی خویش را برجهان سوم استوارتر سازند، وظیفه پاسداران فرهنگ اهل بیت(ع) و مدافعان اسلام ناب محمدی است که صلای بیداری برآورند و توطئه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دشمن را کشف و خنثی سازند و در تمام جبهه ها به مرزبانی از «فرهنگ غدیر» و «عاشورا» برخیزند.

 راستی مسؤولیت پاسداری از استقلال فرهنگی و فرهنگ علوی بر عهده کیست؟ و چه نهاد و ارگان و اشخاصی توان ایفای این رسالت بزرگ را دارند؟ راستی مسئولیت پاسداری از استقلال فرهنگی و فرهنگ علوی بر عهده کیست؟ آیا جز با سلاح قرآن و فرهنگ اهل بیت(ع) می توان از استقلال فرهنگی کشورها دفاع کرد؟ آیا کاربرد تاریخ میلادی، گسترش روزافزون واژه ها و اصطلاحات فرنگی، رواج تبلیغات غربی و ترویج کالاهای تشریفاتی و مصرف زدگی، نشر و تبلیغ فلسفه سکولاریستی، اعلام نسبیت دین و قبض و بسط شریعت، تورم آثار ترجمه ای در قلمرو فلسفه و اقتصاد و روان شناسی و قصه و ... بجای تولید و تالیف و یا نقد و بررسی و مباحث علوم انسانی وارداتی، زنگ خطر را در گوش پاسداران ارزش ها به صدا درنمی آورد؟!

 گسترش اعتیاد و مواد مخدر، پخش و نشر برنامه ها و دیسکت ها و نوارهای آنچنانی و ایجاد و حمایت از فرقه ها و نحله ها و گروهکهای منقل و وافوری و هورو - قلیائی، توسط استکبار جهانی بدون تردید آهن اراده ملت ها را «ذوب » و شخصیت افراد را گرفتار «میعان » و افکار نسل نو را مبتلا به «تردید» و «تذبذب » می سازد. آگاهی و اراده و عشق به ارزش ها اضلاع مثلث استقلال فرد و جامعه است و دقیقا کارگزاران استکبار همین سه نقطه را هدف گرفته اند. از یک سو حساسیت سیاسی » و «آگاهی سیاسی » یعنی اطلاع از «شکمبارگی ظالمان » و «گرسنگی مظلومان » را از مردم دریغ می دارند و با ده ها کانال رادیویی و تلویزیونی تب ورزش و شطرنج و اسکی و ژیمناستیک را در نسل جوان تشدید می کنند و از سوی دیگر با رواج روزافزون مواد مخدر نسل نو را «سلب شخصیت » و «خلع اراده » و تبدیل به بردگانی بی آزار می سازند، تشکیک در آسمانی بودن دین و پیامبران، ایجاد تردید در حکومت دینی و هجوم همه جانبه علیه اندیشه مذهبی - سیاسی ولایت فقیه و چاپ و نشر آثار فراوان علیه مکتب اهل بیت(ع)، گام سوم و زیربنایی استکبار در هت سلب استقلال ملت هاست.

والسلام. پایدار باشید