تاریخ : 1394,دوشنبه 08 تير13:35
کد خبر : 35611 - سرویس خبری : بدون ویرایش از شما

جوانان بنی هاشم بیایید!



خمپاره ای در کنار یک جوان 16، 17 ساله به زمین خورد و سرش را از بدن جدا کرد. سر به زمین افتاد و از شیب ارتفاع همین طور پایین رفت. مرد میانسالی سراسیمه دنبال سر دوید تا اینکه آن را از روی سیم خاردارها برداشت و آورد گذاشت روی پیکر و خودش را هم انداخت روی بدن شهید... 
هر چه رزمنده میانسال را صدا زدم: "بلند شو بریم الان وقت این کارها نیست"، توجهی نکرد. رفتم زدم پشت کمرش، سرش را برگرداند، دیدم به پهنای صورت اشک میریزد و آرام آرام گریه می کند. 
بهش گفتم بلند شو بریم. 
به زبان آذری با هق هق گریه گفت: 
"آقا یعقوب! میخواهی پدر را از پسر جدا کنی؟" 
خجالت کشیدم و بی اختیار گفتم: 
"السلام علیک یا ابا عبدالله 
آقا جان! چه کشیدی آن لحظه ای که به بالین علی اکبر رسیدی..." 

به یاد شهدای بی سر...