تاریخ : 1394,شنبه 13 تير13:10
کد خبر : 35744 - سرویس خبری : بدون ویرایش از شما

عمه ها منو ببخشن!



n شاهد -  بازرسا از تهران اومدند من جلوی در راهشونو سد کردم گفتم دو تا سوال دارم . حرفامو زدم. همه رنگ به رنگ شدند. دهن باز کردم جمله بعدی رو بگم بازرسه گفت قرار بود دوتا سوال بپرسی؟ یه جور نگاش کردم گفت برم بالا بازرسی !!! بعد میام ببینم چی می گی!

از پله ها که پایین می آمد مگسای دور شیرینی می خواستند مستقیم ببرنش بیرون ... اما خدایی بازرسه حواسش به من بود که در مقابلش به دیوار تکیه داده بودم و نگاه می کردم ببینم عکس العملش چیه ؟ اومد طرفم ... ولی این بار گفت بریم یه جایی بشینیم ... بردمش تو اتاق. حالا دور تا دور من پر و من یه نفر زبون دراز!! قول داده بودم یه سوال بپرسم و پرسیدم ...

بازرس متعجب بعد کلی توضیح و سوال از دورو بریا به من گفت ... من تا فردا اینجام همه این مسائلو بنویس بده دست مدیریت به من می رسونه ... نزدیک بود سکته کنم اما من به رو خودم نیاوردم و چشم قرائی گفتم اما تو دلم گفتم آره جون عمت !! « عمه ها منو ببخشن » بازرس رفت ... و می دانم چه حق ماموریتی هم گرفت ... نوش جونش اگه امثال ما بذاریم به خوشی از گلوش پایین بره !

این کار من باعث شد تا ۴سال بایکوت بایکوت بشم ... اما خدا با ماس اصلا خدا واسه ماس ... بعد چهار سال مدیره ..... ولش کن الان که حالام خوبه ... امیدوارم در این فرصت کوتاه باقیمانده واقعا خدمتگزار شما باشم ... ان الله مع الصابرین ... ان الله مع المتقین ... ان تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم .... انا فتحنا لک فتح مبینا ... خدا منو از نیکوکاران قرار بده به حق حرمت جانبازان و ایثارگران علی الخصوص فاش نیوزی ها


کد خبرنگار : 19