تاریخ : 1394,پنجشنبه 29 مرداد15:15
کد خبر : 36896 - سرویس خبری : بدون ویرایش از شما

هرچه گفتیم



غیبی - هـر چه گفتـــــــــیم از جبــــــهه و جنگ همه اش کشک شد .گفتیم مدارک در بیمارستان صحرایی ماند، گفتیم شرایط پزشک معالج در خط مقدم جبهه و پشت جبهه برای نوشتن تمام ضایعات مهیا نبود، گفتیم بعضی از مجروحیت های مشهود را میدیدند و ما در کما بودیم .گفتیم در مسیر اورژانس به بیمارستان های پشت جبهه مدارک مفقود گردید، گفتیم مجروح شدیم اما حفظ جبهه از جان خودمان مقدمتر بود و می بایست در جبهه ماند و مجروحیت را نادیده گرفت، گفتم به همین دلیل ترکش خوردم و محل ورود گلوله و خروج آن مشخص است ، گفتم شیمایی شدم و نمیدانستم که چه بلایی بعدها بر سرم خواهد آورد ، گفتم موج گرفتم و دهها متر از زمین به هوا پرتاب شدم و گنجشک در گوش هایم جیک جیک می کند .گفتم همه ی همرزمان در آن عملیات شاهد حماسه من در مقابل دشمن بودند و شهادت می دهند که مجروح شدم و با اصرار همرزمان هم به اورژانس مراجعه نکردم . گفتم قبل از اعزام کوچه و بازار و دوست و دشمن می دانند صحیح و سالم به جبهه رفتم و معلول برگشتم و همه ی این گفته ها را گفتم و گفتید جواب بنیاد: مدارک پزشکی همزمانت کجاست !!!شما ها  قضاوت کنید!