تاریخ : 1394,سه شنبه 24 شهريور14:23
کد خبر : 37580 - سرویس خبری : اخبار

جواب یک مادر شهید به مامور سرشماری



مامور سرشماری : سلام . مادر جان میشه لطفا بیای دم در ؟ سلام پسرم .. بفرما ؟ از سر شماری مزاحمت میشم . 
مادر تو این خونه چند نفرید ؟ اگه میشه برو شناسنامه هاتونو بیار بنویسمشون .. . 
مادر لای در رو بیشتر باز کرد و با سر گردنش سر و ته کوچه رو یه نگاهی انداخت ... چشماش پر شد اشک و گفت : پسرم قربونت برم میشه ما رو فردا بنویسی ؟ مادر چرا ؟ مگه فردا میخواید بیشتر بشید ؟!! برو لطفا شناسنامتو بیار وقت ندارم . 
آخه پسرم 31 سال پیش رفته جبهه هنوز برنگشته شاید فردا برگرده ... بشیم دو نفر . 
سر شمار سری انداخت پایین و رفت . 
 
مغازه دار میگفت الان 29 ساله هر وقت از خونه میره بیرون کلید خونش رو میده به من و میگه : آقا مرتضی اگه پسرم اومد کلید رو بده بهش بره تو ... چایی هم تو سماور حاضره ... آخه خستس باید استراحت کنه ...