تاریخ : 1394,دوشنبه 06 مهر12:44
کد خبر : 37865 - سرویس خبری : مسائل و مشکلات ایثارگران

از ترس عقرب


از ترس عقرب

جلال معالی

جلال معالی- ما تو خانواده پدری پنج برادریم و خواهر نداریم، من پسر میانی ام و زجرکشیده تر ازهمه برادرام...من جبهه رفتم، من جنگ کردم ، من در بدترین جاهای ممکن مناطق عملیاتی نفس ،نفس زدم. من کارم در منطقه حضور مداوم درخط مقدم و خاک دشمن بعثی بود. من در واحد شناسایی بودم، من در سومار و میمک جوانی ام را جا گداشتم

 این من بودم که از دست شهید صیاد شیرازی و با دست خط خودشان تقدیر قهرمان جنگ گرفتم «متاسفانه آن تقدیر نامه در کیسه انفرادی داخل سنگر بر اثر اصابت خمپاره دشمن آتش گرفت و سوخت»، آری من و ماها برای وطنمان جان گذاشتیم، اگر زجرهایی کشیدم فدای سرت وطن، پس من نبودم و ماها نمی رفتیم، چه کسانی نامت را برسینه این خاک مقدس حک می کردند؟...

 آری هیچ منتی بر هیچ کس ندارد، شب ها در سنگر همیشه با گِتر و شلوار و پوتین خوابیدم، چراکه بدجوری از عقرب ونامردی هایش می ترسیدم. از گلوله و خمپاره شاید نمی ترسیدم اما از عقرب وحشت داشتم... اکنون دوستان من همه اینها، این سرگذشت ها جای خود دارد ... همه خاطره شدند،خواستم بگویم به شرف خون، مطهر شهدای عزیزمان،آن شکنجه و زجرهایی که درمسکن مهر تبریز می کشم زندگی رابرایم تبدیل به جهنم کرده، دعا کنید این وام جانبازان را بدهند جانم را نجات بدهم.....ان شاالله


کد خبرنگار : 20