تاریخ : 1395,دوشنبه 12 مهر10:25
کد خبر : 38010 - سرویس خبری : بدون ویرایش از شما

شهدای زنده ای که فراموش شدند



"جانبازان اعصاب و روان همان شهدای زنده فراموش شده اند"
 
همانها که در آسایشگاهها زندگی میکنند ...
همانها که خنده هایشان از اعماق وجود و اشکهایشان از سوز دل است ...
همانها که هنوز صدای خمپاره و آرپی جی را میشنوند ...
همانها که گاهی چنان در خود فرو میروند که ساعتها در گوشه ای کزمیکنند و گاهی انقدر بی قرارند که ناخواسته خود یا عزیزانشان را با دشمن اشتباه میگیرند ... 
همانها که که بعضا هم جانباز جسم اند و هم جانباز روح ...
همانها که با دیدنت ذوق میکنند و به استقبالت می آیند و تا سر حرف رو باز میکنن تو را به دهه 60 و عملیاتها میبرند ...
همانها که از جنگ میگویند و از درد جانبازی و چقدر این عزیزان متواضعند ...
همانها که از خانواده شان , شهرشان , امامشان , جوانیشان و آرزوهایشان میگویند ...
آه میکشند, بغض میکنند, میخندند و خدا رو شکر میکنند...
همانها که میگویند زود زود بیایید .. 
همانها که خودشان میگویند فراموش شده ایم کسی به ما سر نمیزند ... 
همانها که انگارخودشان میدانند جایی در دنیای بی رحم این روزها ندارند ...
همانها که به یکباره شروع میکنند سرودهای شب عملیات را بلند بلند میخوانند ویا بانگ بر میآورند عراقیا حمله کردند سنگر بگیرید ...
همانها که یواشکی میگویند امشب عملیات داریم و باید خودمان را حاضر کنیم با رمز یا زهــــــــــــــرا (س)
همانها که میگویند آسایشگاه برای ما بهتر است بیرون که باشیم همه را اذیت میکنیم و خانواده مان را شرمنده !...
همانها که بعد از مدتها به خانواده هایشان قول میدهند که خوب و آروم باشند تا چند روزی را از آسایشگاه به خانه بروند ...
همانها که از خیلی چیزها شاکی اند ولی جز خدا کسی را ندارند که داد بر او ببرند ..
همانها که وقتی درد و دل میکنند بغض گلویت را میگیرد و گوشه لبت را گاز میگیری تا اشکت سرازیر نشود ... 
همانها که وقتی پیششانی گذشت زمان را حس نمیکنی و وقتی موعد خداحافظی میشود دلتنگشان میشوی...
همانها که تا دم در بدرقه ات میکنند و تا چشم میبیند برایت دست تکان میدهند ...
همآنها که هر روزشان مثل دیروز است و چشم انتظارند تا هموطنی بیاید و باور کنن این طرف آن دیوارها هنوز دلهایی است که برایشان میتپد 
همانها که روزهاست که بی تاب دیدنشانی اما یکسالیست که نمیگذارند جز خانواده کسی به ملاقاتشن برود 
کاش سیاست مسولین آسایشگاه اعصاب و روان طوری تغییر کند که بتوانیم دوباره کنارشان باشیم ....
تا دردهای روزمره مان را با اخلاص وجودشان مرهم بخشیم 
کاش اجازه ورود بدهند که با دل برویم و بی دل برگردیم

 
 

منبع : گروه های تلگرامی