تاریخ : 1394,یکشنبه 26 مهر15:03
کد خبر : 38501 - سرویس خبری : بدون ویرایش از شما

شیرینی یک سیلی



محمد رضا کوهی- بنده 21 ماه در جبهه های شرهانی - ابوغریب - فکه - نهر عنبر و مسئول دسته در عملیات نصر 3 بودم. اولین روز ورودم به جبهه مقارن شد با عملیات والفجر 8 ....همه اینها رو نوشتم تا برسم به یک نکته. ما را کشاندید به تبریز برای گرفتن کارت ایثار ! تقدیرنامه جنگ به من دو تا دوتا دادید .اما هیچ کدام خوشحالم نکرد چون برای وطنم جنگیدم و ادعائی ندارم تنها خاطرات خوبم با جناب سروان قادریان در گروهان 2 ت1 ل 21حمزه سید الشهدا (ع) بود و گروهبان ویشگاهی که لذت جنگ با عراقی ها را به خاطر وطنم به من چشاندند.

 دوستشان دارم برای همیشه تا زنده ام ...تنها غصه ام از یک فرد... در سازمان خودم بود که وقتی بازنشسته زودتر از موعد شدم (بخاطر بیماری meny yer)یا همان وز وز گوش که ناشی از تألمات و صداهای مهیب خمپاره در زمان جنگ باقی مانده بود . وقتی گفتم مشکلم این است برگشت و گفت این کارت رو بذار در کوزه آبش رو بخور ..البته جوان بود و خام ..اما من با سیلی پختمش تا یادش بمونه اون وقت که نی نی بود بغل مامان جونش امثال ما خاک زیر پای اون و امثال اون رو نگه داشتیم تا بتونه امروز به من متلک بگه ... هیچ وقت شیرینی این سیلی زدن رو از یاد نمی برم هرچند بازنشستگی ام 6 ماه طول کشید!!!!!.دوستون دارم ارتشی های ایران زمین .خاک زیر پای همتونم .الاحقر محمد رضا کوهی


کد خبرنگار : 20