تاریخ : 1394,سه شنبه 17 آذر18:30
کد خبر : 39944 - سرویس خبری : بدون ویرایش از شما

در دل به حالش گریستم



جانباز شیمیایی 1- من تمام غم های عالم بر روی دوشم سنگینی می کند باور کنید دیروز همسر جانبازی اعصاب وروان را دیدم که به همه دری زده بود خسته از بی توجهی مسئولان بیمار از مراقبت ونگهداری این جانباز می گفت کسی را ندارد با جثه نحیفش شوهرش را بلند میکند حمام میبرد و دستشویی میبرد.

 میگفت نمیتواند در خانه تنهایش بگذارد کارهایش دست خودش نبود آمده بود بنیاد کسی محلش نمی گذاشت. درصدش را کم کرده بودند 5 درصد شیمیایی و10 درصد اعصاب وروان داشت. میگفت کجا شکایت کنم؟ در دلم برای مظلومیت خودش وشوهرش گریستم واقعا همه مصیبت وگرفتاری ما ها را خانواده ما متحمل میشود افسوس که فریاد رسی نیست.

 تا جایی که توانستم راهنماییش کردم چه کنم از دستم همین بیشتر بر نمیاید. میدانم از جور زمانه چه میکشید. میدانم از نامهربانی ها ناراضی هستید. میدانم هزار زخم در دل وجان دارید. باز میدانم آنها که باید حق وحقوق رزمنده وایثارگر را بدهند با این حرف ها ککشان نمی گزد. باور کنید من همیشه خدمت همه عزیزان ارادت دارم اما بالاخره جایی مسئولان باید به خود بیایند ما اینقدر می نویسیم تا شاید فرجی شود.

 مشکلات همرزمان رزمنده وایثارگر وفرزند شهید بسیار است. آقایان مسئول حرف های ما را تکراری میدانند ولی میخواهم بدانم چطور اینهمه همایش وغیره با بودجه های کلان برای زنده نگهداشتن یاد دفاع مقدس برگزار می کنید؟ کمی هم به زنده نگهداشتن یاد عزیزانی که این حماسه ها را آفریدند فکر کنید. آیا اینها شغل نمی خواهند؟ غذا نمی خورند یا نه مائده آسمانی برایشان میاید. از فاش عزیز ممنونم که به همه ایثارگران و رزمندگان و شهدا عنایت دارد.


کد خبرنگار : 20