رضا امیری فارسانی - سه ماه قبل دقیقا" روزاول هفته دفاع مقدس دوتا مامور کلانتری فارسان چهارمحال بختیاری بدون دستورقضائی آمدند در کوچه ما یک فرزند شهید را دستگیرکنند من و پسرم چون میهمان داشتیم آمدیم بیرون وبه آقایان گفتیم شئونات ما را حفظ کنید. چون دستورقضائی نداشتند آن فرزندشهید همراهشان نمی رفت. یکی این و یکی آن که ناگهان از پشت سرگروهبان افشانه فلفل راپاشید تو صورتمان وهمگی افتادیم کف خیابان؛ من مشکلات ریوی داشتم. تنفسم قطع شده بود و پسرم فریاد می کشید و بچه شهید را عین یک ... پرت کردند داخل ماشین وبردند، ما را هم بردند بیمارستان. ده ساعت شست و شو.... و نهایتا" صبح آن روزمطلب رابه سمع همه مسئولین رسانیدیم.

الان سه ماه است که کسی نگفته چرا جانبازی که سی سال یتیمی کشیده، سی سال آرزوی یک شب خوابیدن دارد رابا اسپری  فلفل، آنهم جلو همسایه ها، داخل جدول انداختید. خداگواه است یک ماه است که هرهمسایه ای رامی بینم احساس حقارت می کنم. پرونده در دادسرای نظامی مانده، تازه متهم پرونده، خودش پرونده را مفتوح بدون برگ شمارآورد برای رسیدگی. دفتردارمی گفت گروهبان! کی پرونده را باز، بدون برگ شمار داده به شما؛ زیاده گویی نکنم، جناب ساقی ندای من رابگوش مسئولان برسان تاکمترازایثارگران بگویند. هرکس برای رسیدن به اهداف خویش مارا سپرقرارداده وهی مانورمی دهند درحالیکه بچه شهید را اینگونه.....جانبازرا... دخترشهید نان می پزد برای امرارمعاش زندگی اش. من نمی دانم مسئولان چه می گویند. التماس دعا