تاریخ : 1394,شنبه 19 دي22:41
کد خبر : 41251 - سرویس خبری : اخبار

تأملی بر مقاله ما ثروتمندیم اگر...

به دوستانی که همیشه زود قضاوت می کنند!


به دوستانی که همیشه زود قضاوت می کنند!

بعضی از دوستان در کامنت های¬شان چنان صحبت کرده بودند که انگار ما جانبازها اینقدر بدبختیم که باید کاسهٔ گدایی دستمان بگیریم و برویم سر چهارراه گدایی کنیم.

جانبازنخاعی رمضانعلی کاوسی (خواهمشمندم قبل از مطالعه ی این مطلب، مقاله ی ما چقدر ثروتمندیم اگر... را دوباره بخوانید.) در این مقاله من یادآوری کردم که باید به داشته¬های¬مان بیشتر فکر کنیم و به خاطر این داشته¬های خدادادی از خالق هستی تشکر کنیم. به نص صریح قرآن مجید هم استناد کردم که ما نمی¬توانیم نعمت¬های خداوند را بشماریم چه رسد به اینکه بخواهیم شکر نعمت هایش را به جا بیاوریم. حس می¬کنم بعضی از دوستان با عجله نوشتهٔ مرا خوانده و زود قضاوت کرده بودند. شاید هم اشکال از من بوده که نتوانسته بودم منظورم را درست بیان کنم. من می¬خواستم بگویم پول و سرمایه فقط قسمتی از خوشبختی ما را تضمین می¬کند نه تمام آن را. تعجب می کنم از بعضی از دوستانی که کامنت گذاشته بودند، صحبتهای مرا گل و بلبل و حلوا حلوا کردن تعبیر کرده بودند. البته بعضی از بزرگواران مرا بی درد، ساده و... خطاب کرده بودند. شاید کامنت های شدیدتری هم بوده که فاش نیوز آن را تایید نکرده است.
دوستان عزیز جانباز؛ من معتقدم ما نباید به خاطر بعضی کم کاری های مسئولین و تبعیض هایی که بر جانبازان روا می دارند، هدفی را که به خاطر آن جانباز شده¬ ایم، فراموش کنیم. ما باید همیشه در ذهن مان مرور کنیم که یک بنده هستیم. وظیفهٔ یک بنده همیشه تشکر از مخلوق و ارج نهادن به نعمتهایی است که خالق هستی در اختیار او قرار داده است. در نماز هم می خوانیم که پیامبر عزیز اسلام قبل از اینکه یک رسول باشد، یک بنده بود. "اشهد ان محمد عبده و رسوله". من معتقدم ما نباید تمام مقولات زندگی مان را با هم مخلوط کنیم. باید به موقع شکرگزار خدا باشیم، به موقع انتقاد کنیم، به موقع هم از حقوق از دست رفتهٔ خود دفاع کنیم.
من در مقالاتی که قبلاً هم نوشته ام و فاش نیوز لطف کرده و آن را درج کرده است، بدون هیچ ترسی بسیاری از عملکردهای بنیاد را نقد کرده ام. از اینکه مطالبات جانبازان را نداده اند، از اینکه در امور فرهنگی کم کاری می کنند، از اینکه به فکر سفرهای تفریحی زیارتی برای جانبازان نیستند، از اینکه وضعیت درمان جانبازها چنین و چنان است و... اما اینها دلیل نمی شود که ما عملکرد مثبت بنیاد را هم نادیده بگیریم و فقط با عینک بدبینی به همه چیز نگاه کنیم. به این نکته هم اشاره کنم که من یک جانباز شهرستانی هستم و تا به حال دیوارهای بنیاد شهید تهران را هم ندیده ام. لطفاً دوستانی که همیشه زود قضاوت می کنند، مرا از عوامل و نورچشمی های بنیاد نخوانند. بعضی از دوستان در کامنت های¬شان چنان صحبت کرده بودند که انگار ما جانبازها اینقدر بدبختیم که باید کاسهٔ گدایی دستمان بگیریم و برویم سر چهارراه گدایی کنیم.
دوستان عزیز، بیاییم کمی خودمان را با کسانی مقایسه کنیم که بر اثر یک حادثه قطع نخاع شده اند و الان هم توی خانه ها افتاده اند. می دانید بهزیستی به یک معلول قطع نخاع فقط ماهی هشتاد هزار تومان حقوق می دهد؟! آیا در مقایسه با این عزیزان که همیشه مورد کم توجهی دولت های مختلف بوده اند، ما ثروتمند نیستیم؟
من قصد ندارم وارد بحث سیاسی بشوم؛ اما این سؤال را از شما می کنم وضع مالی ما بهتر است یا وضع مالی مردمی که باید با یک حقوق کارگری زیر یک میلیون تومانی شکم زن و بچه شان را سیر کنند؟ دولت تدبیر و امید هم که فقط بلد است پُز بدهد که تورم را یک رقمی کرده ایم! دست مردم را خالی نگه داشته اند، کسی قدرت خرید ندارد، آقایان دل¬شان را خوش کرده اند که ما تورم نقطه به نقطه را به زیر ده درصد رسانده ایم.


دوستان عزیز، اگر همه ی شما هم با من مخالف باشید من بر این باورم ما نباید به خاطر مشکلات و کمبودها اصل بندگی مان را فراموش کنیم و شاکر خداوند نباشیم. من هنوز هم معتقدم به خاطر نیمچه سلامتی هم که داریم باید کُرور کُرور خدا را شکر کنیم. ما به خاطر سالم بودن بیشتر اعضای بدنمان ثروتمند هستیم. شاید مقایسه کردن اشتباه باشد، ولی کدامیک از جانبازان 25 درصد حاضرند در برابر گرفتن یک پول کلان نخاع شان را قطع کنند؟ دوستان عزیز، قطع نخاع بودن و ویلچرنشینی یک درد بی درمان است. آیا داشتن سلامتی یک ثروت نیست؟ ما به خاطر اینکه راحت نفس می کشیم یک فرد ثروتمند هستیم. دوستان عزیز شیمیایی و قطع نخاع گردنی این گفتهٔ مرا بهتر درک می¬کنند.
من در بیشتر کامنت هایی که توسط دوستان عزیز درصد پایین در مقالات مختلف فاش نیوز می بینم، متوجه می شوم که آنها به خاطر حقوق کمتری که نسبت به 70 درصدی ها می گیرند، گله مندند. آنهایی که فقط می خواهند با همین مستمری ناچیز زندگی کنند حق دارند. باید فکر دیگری می کردند که بتوانند از طریق دیگری کسب ثروت کنند. اما مطمئنم هیچ کدام از این دوستان درصد پایین که وضع مالی شان مناسب نیست دوست ندارند کنترل ادرار نداشته باشند، همیشه با تب و لرز و عفونت ادرار سر و کار داشته باشند، برای یک مسافرت چند روزه هزار تا محدودیت داشته باشند و...
فرض کنید کاوسی یک برج چند طبقه در بهترین جای تهران هم داشته باشد. وقتی این برج نتواند عاقبت به خیری و سعادت دنیوی و اخروی او را در پی داشته باشد چه ارزشی دارد؟ من زمانی ثروتمندم که در یک خانهٔ معمولی و یک خودروی معمولی راحت کنار زن و بچه ام زندگی کنم و بتوانم از این زندگی معمولی لذت ببرم. من زمانی خوشبخت هستم که بتوانم شاد زندگی کنم و گاهی نیز این شادی را با دیگران تقسیم کنم. من زمانی خوشبختم که "درد مردم" داشته باشم. به فکر تهیهٔ جهیزیه برای دختر یک خانوادهٔ مستمند باشم. تلاش کنم شغلی برای جوانی دست و پا کنم و... من زمانی ثروتمندم که بتوانم خیلی راحت پول را از خودم جدا کنم و در راه خیر خرج کنم. ثروتی را که دست آخر فقط به دست ورثه بیفتد و هیچ سودی برای آخرت من نداشته باشد، ثروت نیست.
بد نیست هر از گاهی به سی و چند سال پیش فلش بَگ بزنیم و خاطرات زمانی که شب را روی خاک های سنگر به صبح می¬رساندیم، مرور کنیم. آن زمان از نظر ما ثروتمند واقعی چه کسی بود؟ السابقون چه کسانی بودند؟...

 


کد خبرنگار : 19