تاریخ : 1395,چهارشنبه 25 فروردين13:47
کد خبر : 44280 - سرویس خبری : اخبار

اون در عرش بود و من بر فرش


اون در عرش بود و من بر فرش

شدیم تو سری خور کسایی که اصلا نمی دونن جنگ و جبهه چی بوده، واسه کی بوده، کیا جنگیدن، کیا شهید شدن، چرا شهید شدن، چرا ما موندیم اونا رفتنو .... بگذریم... بگذریم.

م.ر.ک جانباز

م.ر.ک جانباز - دیشب خواب دیدم با یکی از شهدای گردانمون دارم با بیسیم صحبت میکنم. اون در عرش بود و من روی فرش.

- عرشی عرشی حسین ؛؛عرشی عرشی حسین... اونجایی؟

- حسین حسین عرشی، آره دادا به گوشم...

- سلام عرشی جان چطوری؟ خیلی وقته ندیدمت دلاور!

- سلام حسین جان ؛ممنون؛ خوبم، در حد عالی. نمیدونی اینجا چه حالی داره...شب و روز تو کیفی حسین جان؟ ...

- خوش بحالت، خوش بحالت. روی زمین خبری نیست جز غم، ماتم،دربه دری، بی حرمتی، فراموش شدن، با پول سنجیده شدن، قدِ کوپن مون باید صحبت کنیم. شدیم تو سری خور کسایی که اصلا نمی دونن جنگ و جبهه چی بوده، واسه کی بوده، کیا جنگیدن، کیا شهید شدن، چرا شهید شدن، چرا ما موندیم اونا رفتنو .... بگذریم... بگذریم.

واقعا" خوش بحالت عرشی جان راحت شدی. دلت الانه غصه نداره. در جوار ملکوتی حضرت حق روزی خودتو بی منت میخوری. نه نگران گذشته خودتی، نه نگران حال خودت و نه نگران آینده خودت و خانوادت.  ما که یه سره در حال سوختنیم چه از درون چه از بیرون. دیگه حرمت و ارزش دهه شصت و نداریم. دیگه تو محل کسی حتی سلام که نه !!!!جواب سلام مارو نمیده! تمام کمبود، کاستی، گرونیها و نداریها رو انداختن گردن ما!

تا یه جا از دهنمون در بره، آره جانبازم! همه پشت چشم واسمون نازک میکنن و کارمونم میندازن عقب... حق اعتراضم نداری! دیگه بنیاد واسه جانبازا تره هم خورد نمیکنه. اصلا از نظر بعضی ها، توی بنیاد، جانباز یعنی مزاحمت.! منتظر فرصت واسه گرفتن چیزی که حقش نیست. یعنی یه مشت آدم پر توقع که دهها برابرِ کاری که کردن، حق از ملت و دولت گرفتن !....

عرشی جان، برای اینکه مارو خرابتر کنن و از چشم مردم بندازن هر روز یه قانون تصویب میکنن که هیچ ضمانت اجرایی نداره واجرا نمیشه! قانون تصویب شده رو خودِ بنیاد قبول نداره! میدونی چیه عرشی جان ..... کشکهِ کشک...مفهومه برادر؟

- آره... ادامه بده؟

- برادر شهیدم عرشی جان،  از شما هم فقط تویه روزهای خاصی صحبت میشه و بس. یه کوچه بنامت کردن و رفتن پی کارشون. شهرداری هم که اومده تابلو اون کوچه رو بنام شهید عرشی بزنه، نوشته: کوچه نسترن سی و هفت شهید عرشی.

خلاصه عرشی جان غمت نباشه که همه غمهای عالم رو ریختن رو سر جانباز جماعت و خانواده هاشون ... همین شب عیدی خیلی هامون دستمون تنگ تنگ بود، بعضی هامون شرمنده زن و بچه هامون شدیم...

عرشی جان، دیگه از کجای غمِ دلم واست بگم؟ به مردم اینطوری فهموندن که جانبازا همه جوره در رفاهن و اونو توی روزنامه ها و صدا وسیما جار میزنن... دادمیزنن که به خانواده شهدا خونه مجانی دادیم... ماشین صفر مجانی دادیم... باسهمیه فرستادیمشون دانشگاه درس بخونن... توی اداره جات یه شغل نون و آب دار بهشون دادیم.... واسه بچه هاشون شغل دولتی فوری فوتی تهیه میکنم و ..... چی بگم که نپکم ... چی بگم که دق نکنم... چی بگم که دلم داره واسه خودمون بد جوری میسوزه؟ ...

یکی اونور بیسیم گفت: دادا چی گفتی که رفیقمون  بد جوری بهم ریخته؟، چیکارش کردی که داره زار زار گریه میکنه، از جهنم باهش تماس گرفتی؟

- گفتم: ببخشید عزیز, ببخشید آسمونی, شرمنده شدم .... آره اینجا واسه جا مونده های شب های عملیات, واسه سه سانت پایین تر خوردن ترکش و زنده موندن، اینجا واسه شیمیایی هایی که نفساشون به خس خس و شماره افتاده، ولی تموم نمیشه... اینجا واسه موجیهایی که دنیا هر روز روی اعصابشون آور میشه،  جهنمِ,جهنمه.

عزت و نام شهدا و ایثار گران پایدار


کد خبرنگار : 17