تاریخ : 1395,پنجشنبه 09 ارديبهشت12:36
کد خبر : 44828 - سرویس خبری : مقاله و یادداشت

ما که بچه بودیم!!


ما که بچه بودیم!!

محمدرضا سابقی

محمدرضا سابقی - ما که بچه بودیم گفتند جنگ هست بعد گفتند جنگ بود ..جنگ این جوری بود جنگ اون جوری بود نه از هستش نه از بودش چیزی یادمام نیامد .آخر جنگ چه بود مردان جنگ برایمان ناشناس بودند مردان جنگ برایمان شده بودند عکس هایی که بر روی درو دیوار می دیدیم و نام کوچه هایی...
عشق آنها برای ما که حالا عشق های دیگر پیدا کرده بودیم نا مانوس بود ...نامانوس واز مد افتاده ...ما حالا شخصیت را پشت ویترینهای مغازه ها ودر خیابانها در آخرین مد روز جستجو میکردیم عشق مان شده بود فلان خواننده خارجی فلان بازیگر وبازیکن اینها را اگر نمیدانستیم که روزمان شب نمیشد
سر گرمیمان شده پرسه زدن در کوچه و پس کوچه های وب های اینترنتی دنبال آرامش میگشتیم اما دریغ موتور جستوجویی که بتواند آرامش را پیدا کند پیدا نکردیم
گشتیم و گشتیم تا یک روز چشم باز کردیم دیدیم گم شده ایم از این همه گشتن خسته شده ایم  تا به خود آمدیم دیدیم گیج و منگ یک جا ایستاده ایم  با خود گفتیم  اینجا کجاست چه میکنیم بد جوری حوصلمان سر رفته بود دوباره گفتند جنگ بود و مردانی این بار از سر بیحوصلگی و وقت گزرانی با تمسخر گفتیم بگویید این مردان که بودند ما که عشق را در تنفر و خیاتت یافته بودیم گفتیم از عشق انها بگویید ببینیم انها چگونه عاشق شدن را یاد گرفتند که هر گز پشیمان نشدند ....
این بار کمی بیشتر گفتند آخر همیشه کم میگفتند خیلی کم ..باتمسخر پیش میرفتیم اما یک باره دیدیم کوچه های دل را جستجو میکنیم این بار موتور جستجوی خود را نه در گوگل که در ذهن و قلب ودر عشق مردان جنگ به کار انداختیم تازه فهمیدیم عشق چیست انگار از خواب بیدار میشدیم تازه فهمیدیم حاج همت ها که بودندجهان آراها که بودند ...
خیلی شرمنده بودیم گفته بودیم آنها جنگ طلب بودند یعنی این جور یادمان داده بودند تازه فهمیدیم آنها عشق طلب بودند حالا نگاهمان داشت گسترده تر میشد چشممان با نور عشق خدایی کمی بینا تر شد حالا یادمان افتاد عراق و افغانستانی هست و فلسطیتی  کمی به فکر افتادیم تازه متوجه شدیم کسانی که در لباس دوست کنارمان بودند چه دشمنانی هستند خیلی خجالت کشیدیم مایی که تام کروز را خوب میشناختیم ...
خیلی شرمنده شدیم تازه فهمیده بودیم که مارا با لالایی آمریکایی شدن چه راحت به خواب مرگ برده بودند و قهرمانهای ما چه زجری میکشند و کشیدند تا گرگها پاره مان نکنند تا ناموسهایمان در گلبرگ پاکی خویش پاک ومعصوم بمانند تازه بیدار شدیم ..حالا ما هم عاشق شده بودیم و میگفتیم کاش قهرمان شویم
به یاد همه قهرمانهایی که از اسایش خویش گذشتند تا ما در ارامش باشیم به یادهمه عزیزانمان در مرزها که در اوج سختیها در حال دفاع از اسلام و ناموسشان هستند به یاد همه قهرمانهای این مرزو بوم.

 


کد خبرنگار : 17