تاریخ : 1395,سه شنبه 14 ارديبهشت13:14
کد خبر : 45045 - سرویس خبری : ادبیات ایثار و شهادت

دلنوشته یک جانباز زائر عتبات

ما در بهشتیم!


ما در بهشتیم!

آخرین بار در کربلای جنگ و جبهه ها بود که آرامشی این چنین بسیط و عمیق را در لحظه لحظه نفس ها و دقایق عمر گذران تجربه کرده بودم.

محمد رضا دامرودی

محمد رضا دامرودی -  سال های مدیدی بود چنین حال و چنین فضایی را تجربه نکرده بودم.
آخرین بار در کربلای جنگ و جبهه ها بود که آرامشی این چنین بسیط و عمیق  را در لحظه لحظه  نفس ها و دقایق عمر گذران
تجربه کرده بودم.
باری روی دوش احساس نمی کنم. سبکم  و می خرامم.  دغدغه ای نیست. گرمای اینجا آزارم نمی دهد. خستگی اش جانکاه نیست. در عین کثرت، وحدت می بینم. باری نیستم بر دوش دیگران که  هیچ، ولی نعمتم. همه چیز زیباست. تورم صبر داریم اینجا؛ فوران اخلاص، تراکم محبت، حتی ترافیک اشتیاق.
اینجا نجف است. صدای مرا از وادی السلام می شنوید.  صدای مرا از گلستان ابراهیم امیرالمومنین "ع" در آتش نمرودی داعشیان می شنوید. اینجاچون جبهه ها  همه عاشقند.  همه نگاه ها می خندند.  در سلام دادن نه که عقب، همیشه جا می مانی. کمبودی نیست. صفی هم اگر هست برای خدمت است. یا خدمت آقا رسیدن یا در خدمت زائران آقا بودن.
نه چشمه لطف که باران مرحمت جاری است.
چه صفایی دارد  که نور علی نور شود و اینجا نور "علی" نور است.
نور امیر المومنین "ع" که نور فوق نور است. نور جانبازان که نور تحت نور است. و نور خادمان زائران آقا نور در نور است.
نوربارانی است اینجا به یمن وجود آقا و اخلاص و شوق خدمتگزاری و ادب و خضوع و ازخودگذشتگی خادمان کاروان "لبیک یا حسین".
اینجا به بهشت موصوف می ماند.


کد خبرنگار : 23