فاش نیوز - دکتر علیرضا زاکانی رئیس کمیته اجرائی شورای مرکزی اصولگرایان درتحلیلی، به چند وچون نتایج انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی و آسیب شناسی آن پرداخت.
متن کامل اظهارات دکتر علیرضا زاکانی به این شرح است:
درباره نتیجه دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی باید بگوئیم که هدف گذاری هایی که طرف مقابل کرده بود و نتیجه ای که حاصل شد خودشان گفتند که ما شکست خوردیم.
یعنی آنها به دنبال این بودند که داخل خبرگان رهبری با اولویت خبرگان اقدامی را داشته باشند که ماحصل این اقدام بتوانند از یک ممانعت برای رهبری معظم تا تغییر ساختار نظام را پیش ببرند. خبرگان جوری شد که محکم تر از قبل شد. خسارتی ما خوردیم اما اصلش سبب این شد که شورا مستحکم تر شود. در خصوص مجلس اینها دنبال میکردند که یک مجلسی داشته باشند که این مجلس کاملا هماهنگ باشد با دولت. برای اینکه بتوانند برجام 2 و 3 و 4 راپیش ببرند؛ که هدف گذاری برجام 2 محصور سازی انقلاب در داخل مرزها بود یعنی جنبه ی توانمندی منطقه ای را از ما گرفتند. برجام 3 هم که در حقیقت بحث گرفتن توانمندی های داخلی مثل موشکی و سایر توانمندی ها بود و برجام 4 هم ایجاد یک سیلی از سمت غرب به طرف ما که بتواند بنیان این انقلاب را برکند.
نکتهای که هست این است که در این قصدی هم که داشتند باز به نتیجه نرسیدند. اینها احتیاج به یک اکثریت قاطعی داشتند که این اکثریت قاطع بتواند حتی تا دو سوم باشد؛ تا جایی که نیاز است بایستد، بایستد و حتی تغییرات اساسی اش را هم که می خواهد، بدهد. ولی به یک اقلیت قوی رسیدند که از یک جهت موفق نشدند، در کلان، جبهه انقلاب برد. از طرفی هم موفق شدند؛ به خاطر اینکه یک اقلیت خوبی را داخل مجلس توانستند در اختیار داشته باشند؛ اما این اقلیت داخل مجلس، کسانی هستند که باز تابع آنها هستند به این معنا که آنها هرچه بگویند، هر مسیری را بروند این اقلیت هم تابع آنها نیستند؛ یعنی از داخل همین اقلیت کسانی که به آقای عارف رأی دادند، و به آقای لاریجانی رأی ندادند باز کسانی هستند زمانی که پای انقلاب به میان بیاید، می آیند و سمت انقلاب می ایستند. مثل مجلس ششم نیست. برعکسش، در انتخاب بین انقلاب و ضد انقلاب قاعدتاً انقلاب را انتخاب میکنند. نکتهای که وجود دارد این است که اکثریت را هم به دست نیاوردند.
اما یک تجربهی خوبی در تهران به دست آوردند که این تجربه خوب قابل انتقال به سایر نقاط کشور هم هست. توانستند یک حرکتی را انجام بدهند که در ازای این حرکت الان مجلس یکی از نکات آسیب پذیرش این است که عملاً سر ندارد. ما با خود نماینده ها که صحبت میکنیم دچار یک سردرگمی هستند. یکجوری نمی توانند مدیریت کنند. صحنه بد مدیریت میشود. شما نگاه کنید ببینید مثلاً آن ها 100 رأی خوب و محکم دارند. 100 رأی محکم خیلی خوب است. این 100 تا رأی خوب که حدودا 70 تا است؛ چون همه اسامیاش را درآورده اند. سهم خوبی در مشارکت به آن ها اختصاص داده نمیشود و عملاً سردرگمی بینشان هست؛ که آن آسیبی است که از ناحیه تهران خورده است. چون در تهران چنین شرایطی پیش آمد عملاً دوستان دیگر در یک بخشی هم وزن هستند. خودشان بزرگ و عزیز هستند ولی هم وزن هستند؛ لذا این آسیب برایشان وجود دارد. خودشان علنا به ما می گویند.
اما اینکه تهران چرا اینجوری شد طوری که اگر قرار باشد در انتخابات ملی مثل ریاست جمهوری تجلی پیدا کند سایر شهرستان ها این قابلیت را دارند که مثل تهران بشوند، چون الان اقتضائات منطقه ای پوشش دادن مسائل خدماتی که بر اقتضائات سیاسی و یا شرایطی که بود غلبه کرد در استان ها و این افراد آمدند؛ اما در انتخابات ریاست جمهوری اینچنین نیست. لذا از این جهت اهمیت دارد. ما در مجلس در انتخابات اخیر چرا پیروز نشدیم به این معنا که داخل تهران به پیروزی نرسیدیم، اما داخل تهران ما نسبت به گذشته افزایش رأی داشتیم. انسجام رأی ها هم بالا بود. طبیعی هم بود، چون سری قبل ما خودمان باهم رقابت کردیم ولی این بار با رقبا رقایت کردیم. دیگر جبهه پایداری و جبهه متحدی نبود، همه یکپارچه شدند. لذا نشان داد که وحدت و همگرایی اثرات خودش را می گذارد و بچهها را از سردرگمی درمیآورد و این خودش خیلی کمک کننده است.
نکته دیگر که چرا ما موفق نشدیم؟ من چند چیز به ذهنم میرسد که اولویت هایش را عرض می کنم:
اولین چیزی که به ذهنم میرسد این است که ما سه دور مجلس به نام اصولگرایی داشتیم و دو دور ریاست جمهوری به نام اصلولگرایی بود و کارنامه ای داشت و این که آیا اساساً «مجلس اصلولگرایان بود یا نه، دولت اصولگرا بود یا نبود، کجایش اصولگرا بود کجایش اصولگرا نبود مقصود من نیست. این 3 دوره مجلس و 2 دوره ریاست جمهوری ماحصلش یک خیراتی داشت، یک آسیب هایی به جامعه خورد و جامعه یک توقعاتی را برآورده نشده می دید؛ و ما را بهعنوان کسانی که هم مسبب این شرایط اند و هم پرچم دفاع از وضع موجود دستشان است دیدند؛ و در مقابل، کسانی که با ما رقابت میکردند، بااینکه نمیشناختند اما در موضع تغییر و با پرچم تغییر آنها را شناختند. لذا آن اکثریت جامعه ای که معمولا نگاه میکند و می گوید چه کسی برای من کار میکند، بخش رأی خودش را به سبد رأی سیاسی رقبا اضافه کرد. یک بخش مهم بهواسطهی عنصر رأی ضد انقلاب که یک پیوستگی با رقبا پیدا کرده و یک جبهه ای را شکل داده اند به این سبد اضافه شد و چون اینها هم یک پاچه رأی دادند سبب شد که این 200، 300 هزارتا اختلاف رأی به وجود بیاید و عملاً» ما شاهد این باشیم که یکپارچه لیست جابجا شود.
نکته دومی که وجود داشت به اعتقاد من، ما باهم وحدت کرده بودیم اما فقدان یک فکر پیشرو و اثرگذار و تعیین کننده نسبت با عناصر و اجزای جامعه سبب شد که حتی در کنارهم بودن هم نتواند نیروهای انقلاب را قانع کند که بیایند سینه چاک این مسیر بشوند. لذا طرف مقابل سینه چاک داشت، موتور فعال داشت؛ اما جبهه ما سینه چاک و موتور فعال نداشت که بتواند وارد صحنه شود و عملاً میدانداری کند.
نکته سوم اینکه ما باهم وحدت کردیم اما فرصت تأمل و ارسال پیام برای جامعه در جهت رفع مشکلات جامعه را نداشتیم. تا جایی که وقتی مردم نگاه میکردند میگفتند شما وحدت کردید که کردید به چه درد ما میخورد؟ چه مشکلی را از ما میخواهید حل کنید؟ ما فکر میکردیم همین اندازه که وحدت کردیم کفایت میکند اما آن وحدت برای یک بخشی از جامعه پیام مثبت داشت. برای بخش دیگری از جامعه بیمعنا و بیمفهوم بود. میگفت شما وحدت کرید برنامهتان برای تغییر جامعه چیست؟ شما خوب کاری کردی که وحدت کردی، مشکل من را چه کسی حل میکند؟ این هم یک بخشی از ماجرا بود.
بخش دیگر از ماجرا اینکه ما درواقع آنقدر مشغول وحدت شدیم که کمتر رسیدیم یک رقابت منطقی با طرف مقابل را طراحی کنیم؛ و طرف مقابل انسجامش را فرض گرفت آمد و روی طراحی صحنه کارکرد و با ابزارها و شرایط و موارد متعدد توانست پیش ببرد. نکته بعد اینکه ما درواقع نتوانستیم جوری حرکت کنیم که حتی مدافعین سنتی و سابقهدار جریان انقلاب که قشر پایین جامعه هستند، حتی اینها بهواسطه شرایط اقتصادی ناامید شده بودند و کمتر پای صندوقهای رأی آمدند. ما نتوانستیم و هنر این را نداشتیم که اینها را قانع کنیم به پای صندوقهای رأی بیایند و معادله را مثل گذشته تغییر بدهند. درگذشته هر موقع رأی اسلامشهر و شهرری میآمد معادلهی تهران تغییر پیدا میکرد؛ اما این بار ما در شهرری از 30 نفر، 29 نفر رأی ما بالاتر بود. فقط آقای عارف بیست و چهارم شده بود. در اسلامشهر آنها 5 - 6 نفر داشتند که داخل 30 نفر بود. 24 – 25 نفر از آن ما بود. یا در پردیس هم همینطور؛ یعنی حواشی مثل سابق رأی داد؛ اما نکتهای که بود این بود که پایینشهر صندوقهای رأیشان افزایش داشت اما چون نسبت به بالای شهر و مجموعههای مربوط به رقیب شیبش کاهش داشت، رشد کمتری را داشت و اثرش خنثی شد. با شیب رشد بالای حضور در مناطق یک و دو و سه و چهار و پنج و ... خنثی شد، شرایط رفت به سمتی که رأی آنها غلبه کرد. نکتهی دیگری که وجود داشت این بود که آنها همهی ابزارهای خودشان را به کار گرفتند و دستگاه اجرایی هرمی را چید که این هرم، هرم دادهی گرایش بود؛ یعنی گرایش داشت نسبت به لیست و نوع مواجههاش با افراد شورای نگهبان هم نوع مواجههای بود که مابه ازای این مواجهه یک حالت یکطرفهای را ایجاد میکرد. لذا در بسیاری از صندوقها همینکه به برخی از اسامی لیست میرسیدند به نام خود آن لیست میخواندند؛ یعنی میتوانم بگویم غلبه میدادند؛ که مورد اعتراض خود ماهم واقع شد. خیلیها آمدند و این گزارشها را به ما دادند؛ اما دأب این نبود که بخواهد ورودی بشود در شرایطی که هست.
نکتهی بعد میزان امکان گذاری برای رقابت بود. آنها انتها نداشت هزینههایی که میکردند؛ اما ما این اشکال برایمان وجود داشت که منابعمان خیلی منابع محدودی بود.
نکته بعد اینکه آنها صدایشان واحد بود. برای ما هر بخشی از مجموعه فکر خودش را میکرد یعنی آنها در همین دور دوم (اهواز)، سه نامزدی که از آنها بود که یکپارچه 3 تا نامزد آمدند داخل مجلس، هر جا که میرفتند، تبلیغ یکدیگر را میکردند. تبلیغ انفرادی نداشتند تبلیغشان تبلیغ مشترک بود؛ اما نامزدهای اصولگرایان هرکس برای خودش کار میکرد. حتی بعضی در اهواز تبلیغ میکردند که تک رأی رأی بدهید؛ یعنی یک خودزنی جدی صورت گرفت. بعد آن 3 تا نیامدند، 3 تا دو و سه باهم آمدند داخل مجلس. این قضیه نه به این شدت اما رقیقتر در جاهای دیگراتفاق افتاد. ما چون اجرائیات را دنبال میکردیم این داخل ما اتفاق افتاد و این خودش آسیب زد. کنار آن بی فرصتی، این بیتدبیری و بیدقتی به ما آسیب زد و ما را زمینگیر کرد. نکته بعد اینکه خود مجموعه لیست، پیام واحد نداشت و خود بچهها نوع مواجههشان با لیست مواجهه گزینشی بود. فرقش با مشهد این بود که درمشهد، لیست یک لیست یکپارچهای شد و عملاً گروههای سیاسی در مشهد نتوانستند میدانداری کنند؛ اما گروههای فرهنگی و بچههای جوان میداندار شدند.
نکته بعد اینکه محرومین اطراف شهر را هم به میدان آوردند. لذا پایینترین 5 نفر، 60 هزارتا از بالاترین رأی لیست مقابل جلو افتاد.
اما در تهران نه آن پتانسیل فرهنگی، پتانسیل بچههای جوان به کار ما آمد نه آن بخش محرومین مجاب شد.
در مشهد سیاسیون یک لیست انتخاب کردند. (سیاسیون به معنای سیاسیون سنتی)
آقای واعظ طبسی - که خدا رحمتشان کند - یک مسیر را رفت. یک لیست هم فهرستی بود که از داخل جبهه متحد درآمده بود. ما مصوب کردیم و ابلاغ داده شد به استان و خوانده شد و یک لیست یکپارچهای درآمد؛ که بچههای فرهنگی و حزب الهی و محروم پای این لیست دومی آمدند و این باعث شد که ما بااینکه 3 لیست داشتیم 2 تا حزب الهی داشتیم و 1 رقیب، یکی از آن حزب الهیها 60 هزارتا از آن بالاترین سقف، رأی بیاورد، یعنی آقای کریم قدوسی 60 هزارتا بالاتر از نفر اول اصلاحطلبان رأی آورد.
من عرضم این است که ما در بخش امکانات هم امکاناتمان محدود بود. ولی عمده اشکالات را بنده در فقدان یک فکر پیشرو، یک برنامهی مؤثر، یک مدل تغییر و امیدبخشی به جامعه برای این تغییر و منطق قوی مواجهه و دعوت به خود میدانم که همهی اینها باعث میشود که عملاً همین مقداری هم که به ما رأی دادند به نظرم یک پیروزی بزرگی بود که هم فهرستمان دوم شد، هم کاپ اخلاق گرفتیم و توانستیم از این گردنه عبور کنیم. به نظر من این اشکالات وجود داشت.
بزرگترین اشکال جدی ما این است که سرمایههای اجتماعی جبهه ما روزبهروز در حال کاهش است. علتش هم عملکرد بد امثال بنده است. ما بد عمل میکنیم. ما با جامعه بد حرف میزنیم. نباید به جامعه از موضع بالا نگاه کنیم. جامعه نوکری را در ما نمیبیند. لذا بزرگترین آسیب ما کاهش این سرمایههای اجتماعی است. نکته دوم اینکه ما سیستم تعامل ارتباط و شبکهسازی جدی و پیوسته را نداریم. ما میگوییم فلان نهاد 2 میلیون عضو دارد؛ اما اعضایش باهم، همداستان نیستند و یکجور به صحنه نگاه نمیکنند؛ و نشده در یک حرکت حتی درازمدت اینها را باهم به همداستانی برسانند. لذا بخش زیادی از آنها هستند که ممکن است اصلاً وقتی نگاه میکنند به ما بهعنوان یک عنصری نگاه بکنند که اسمشان مشترک است و به ما بهعنوان رقیب نگاه کنند و قبول نداشته باشند؛ و این آسیب، آسیبِ بسیار جدی است. لذا همان سرمایههای اجتماعی هم این بخش امکانی را ایجاد کرده است که ما آسیبپذیریمان بالا رود.
بحث فضای مجازی بهعنوان یک مجموعه پیشران برای ایجاد یک شرایط اجتماعی مؤثر با تعامل و سرعت در رساندن پیام، خودش یک عامل اصلی جدی موفقیت طرف مقابل شده بود. چیزی که ما تلاش کردیم اما نتوانستیم پا به پای آنها پیش برویم. آنها از قبل سرمایهگذاری جدی کرده بودند.
نکته بعد بحث اجزای سامانیافتهای بود که در بستر زمان آنها رویش کارکرده بودند. مثل ان جی او ها، مثل مجموعه گروههای منسجم که ناظر به حوزه غیرسیاسی بود اما عمل سیاسی در انتخابات کردند. انجمن تخصصی کشوری خودمان در دوره انتخابات، دقیقا بااینکه یک انجمن تخصصی است ولی عمل سیاسی انجام میداد. یک نفر از طریق کانالها ورود پیدا میکرد و با گروهها پیام سیاسی ردوبدل میکرد؛ و چون این پیام کش دارد پیام را میگرفتند و این کار را دنبال میکردند. من یکبار لیست کردم حدود 43 مطلب درآوردم.
مهمترین عاملی که قبل از انتخابات هم پیشبینی میشد که در این قضیه تأثیرگذار باشد بحث برجام بود که عرض کردم چون پرچم دفاع از وضع موجود در دست ما و پرچم تغییر در دست دیگران بود، بههرحال یک امیدی را ایجاد میکرد.
آقای ... میگفتند که فرزند من رفته بود تا رأی بدهد، در آنجا 3 خانم آمده بودند که یکی از روی لیست میخواند 2 تا مینوشتند. یکدفعه یکی از آنها گفت که ما چرا باید به این رأی بدهیم و 2 تا فحش بد به لیست رقیب داد. ما چرا باید به اینها رأی بدهیم به آدمهای فلان فلان شده... و آن 2 تا گفتند که بههرحال اینها پرچم تغییر در دستشان است، اینها بهترند؛ یعنی راجع به آنها شناخت نداشتند اما ...
همچنین نوع مواجهه بدی که ما نسبت به بحث لیست انگلیسی داشتیم. یک ضدیتی را ایجاد کرد. در دور اول انتخابات اکثریت خوبی ما در لیست مجلس داشتیم. در دور دوم تغییر کرد. من یک یخشی از موفقیت آنها را مدیون رسانههای خودمان میدانم.
مثلاً کسی که آقای دهقان را بهعنوان یک عنصر تخصصی و میشناخت. یک کسی که سابقه هیئترئیسه دارد میشناخت، آمد با او لج کرد که دارند باهم گروکشی میکنند. روزنامهها زدند «دیدید رویتان کم شد»، «دیدید باختید». من میخواهم بگویم این بد عمل کردنهای ما هم قبل از انتخابات و دعواهایی که راه افتاد، خود این هم یک عاملی است در کنار آن عوامل که بتواند آسیب خودش را بزند.
من به ذهنم میرسد اصلاً این معادله پیچیدهای دارد که با یک معادله یک مجهولی فرق میکند که پاسخ سادهای به آن داده شود. جنبههای مختلفی دارد که هم مؤلفههای بیرونی اثرگذارند و هم مؤلفههای درونی.