تاریخ : 1395,دوشنبه 10 آبان15:32
کد خبر : 49751 - سرویس خبری : زنگ خاطره

خاطره ای از برخوردهای "کروبی" با ایثارگران


خاطره ای از برخوردهای

سیدجلال عابدی

 خاطره ای به نقل از جانباز"سیدجلال عابدی"

یه خاطره هم من تعریف کنم از برخوردهای "کروبی".
یه دوست داشتم باباش از پاسداران کروبی بود.
خدا بیامرزتش چند سال پیش مرحوم شد.
این بنده خدا میگفت، کروبی بعضی موقع ها ار فرزندان شهدا که در مرکزی نگهداری می شدند بازدیدی انجام میداد.
در یکی از دیدارها به فرزند شهیدی که از او ماشین اسباب بازی خواسته بود قول داد برایش بگیرید. بعد از مدتی دوباره از همون مرکز دیدار داشت و همون فرزند شهید بهش گفت «ماشین منو خریدی؟» اونم گفت: نه یادم رفت!.

فرزند شهیده که ۴یا ۵ سال بیشتر نداشت بهش گفت دروغگو . چرا نخریدی؟.
همسر کروبی که همراه کروبی بود، منو صدا کرد گفت این بچه رو می بری زیرزمین و حسابی کتکش میزنی تا با بزرگتر از خودش اینجوری صحبت نکنه!.
منم از ترس حاج خانم نتونستم بگم این بچه هست، حالیش که نیست. یه حرفی زده.

بچه رو بردم زیر زمین الکی با دستم چند ضربه زدم به پام که صداش بره بالا، فکر کنه که کتکش زدم.
همین که خواستم از پله ها بالا بیام، دیدم زن کروبی بچه خودش رو فرستاده ببینه من این بچه شهید رو کتک زدم یا نه؟!


کد خبرنگار : 23