تاریخ : 1395,دوشنبه 12 مهر18:26
کد خبر : 49936 - سرویس خبری : باغ بهشت

دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود



به یاد سردار شهید "نورعلی شوشتری "

سردار شهید "نورعلی شوشتری " سال 1327 درسرولایت  شهرستان نیشابور به دنیا آمد. او که از فرماندهان پرافتخار دفاع مقدس محسوب می شد در دوران قبل ازانقلاب با ارادت ویژه‌ای که نسبت به امام خامنه‌ای داشت، به طور مرتب در جلسات ایشان شرکت می نمود و بدین طریق با فضای مبارزه ارتباط داشت.  

اوکه افتخارهمرزمی شهیدان بزرگواری چون شهید باکری و شهید برونسی را در کارنامه زرین خود داشت و در اکثر عملیات‌ها با مسئولیت‌های مختلف به ویژه فرماندهی محورهای عملیاتی حضور فعال داشت؛ 7 بارجراحت شدید داشت و تحمل درد و رنج ناشی از آن ماحصل این حضور فعال و مخلصانه بود.

با وقوع عملیات مرصاد، به توصیه "مقام معظم رهبری"، مسئولیت این عملیات را بر عهده گرفت. از شهید "صیاد شیرازی "نقل است که شوشتری در این عملیات فرماندهی شایسته‌ای را از خود به نمایش گذاشت تا جایی که در تماس مرحوم حاج سید احمد خمینی با وی و ابلاغ گزارش پیشرفت عملیات توسط آن مرحوم به امام خمینی‌(ره)‌، حضرت امام خطاب به سردارشوشتری می‌فرمایند :‌‌"در این دنیا که نمی‌توانم کاری بکنم، اگر آبرویی داشته باشم درآن دنیا قطعاْ شما را شفاعت خواهم کرد".

فرماندهی لشکر 5 قرارگاه نجف، فرماندهی قرارگاه حمزه و جانشینی فرمانده نیروی زمینی سپاه ، برخی از مسئولیت‌‌های این فرمانده بزرگ و شهید والا مقام است. وی از اول فروردین 1388با حفظ سمت، فرماندهی قرارگاه قدس زاهدان را نیز عهده ‌دار شد و موفق گردید با تلاشی پیگیر و مجاهدتی خستگی ناپذیر، ایجاد اتحاد بین طوایف شیعه و سنی را در این استان به افتخارات خود بیفزاید.

نور‌علی شوشتری که‌‌ سال‌های متمادی منصب خادمی افتخاری بارگاه ملکوتی امام رضا‌(ع)‌را عهده‌‌ دار بود‌، بارها در جمع همرزمانش گفته بود‌: "آرزو دارم در میدان جنگ باشم و به شهادت برسم و جسم ناقابلم در راه خدا تکه تکه شود‌".

سردار" نور‌علی شوشتری" صبح روز یکشنبه 26/7/1388 در منطقه "پیشین" سیستان و بلوچستان طی یک عملیات تروریستی در سن 61سالگی به درجه رفیع شهادت نایل آمد.

فرازی از وصیت نامه شهید : دیروز از هر چه بود گذ شتیم. امروز از هر چه  بودیم  گذ شتیم. آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه  میز. دیروز دنبال  گمنامی  بودیم  و امروز مواظبیم  ناممان  گم  نشود. جبهه  بوی ایمان  می داد و اینجا  ایمانمان  بو می دهد. آنجا درب اتاقمان  می نوشتیم  یا  حسین  فرماندهی از آن  توست، الان می نویسیم  بدون  هماهنگی  وارد نشوید. الهی نصیرمان  باش تا  بصیر  گردیم، بصیرمان  کن  تا از مسیر برنگردیم. آزاد (رها)  مان  کن تا  اسیرنگردیم.