یکی از آزادگان هشت سال دوران دفاع مقدس گفت: بزرگترین شکنجهها برای من در دوران اسارت وقتی بود که بعثیها مرا مجبور میکردند به برادر هم حصرم سیلی بزنم یا به ساحت امام خمینی(ره) اهانت کنم.
چه کسی از میراثهای به جا مانده از جنگ و هشت سال دفاع مقدس خبر دارد؟ کسانی که با پای دل راه به میدان حسینی گذاشتند و برای حفظ ایمان و کشور از همه چیز خود گذشتند، همانهایی که ردپایشان را تنها در سکانسی از فیلمها دیدهایم و شاید وقایع و اتفاقاتی که برای آنها به خصوص اسیران جنگی افتاده است را به خوبی لمس نکرده باشیم.
محمد غلامی، استاد دانشگاه و یکی از آزادگان هشت سال دوران دفاع مقدس، در گفتوگو با ایکنا با بیان اینکه هنگام اعزامش به جبهه ساکن تربت حیدریه بوده است، گفت: زمان اعزامم به جبهه ۱۶ سال بیشتر نداشتم و جثهام کوچک بود همین سن و جثه کوچکم مانع از حضورم در مناطق جنگی میشد، ما آن زمان شوق جهاد داشتیم و نمیخواستیم قبل از بسته شدن این باب ناکام از دنیا برویم.
وی ادامه داد: امر جهاد هم در کتب دینی ما مقدس شمرده شده و هم امام علی(ع) میفرمایند: «هزار ضربه شمشیر و مرگ در راه خدا بهتر از مرگ در بستر است».
غلامی با بیان اینکه در آن زمان از تغییر دادن کپی یا اصل شناسنامهاش برای اعزام به جبهه ناامید شده بود، اظهار کرد: بر این اساس تصمیم گرفتم که به سمت انجام کارهای فرهنگی بروم، برای نمونه هنگامی که اعزام رزمندگان از مسجد جامع شهر انجام میشد بچههای کوچک را از بزرگترها جدا میکردند اما من با قرائت مقاله و همچنین مداحیهای مرتبط با آن ایام توانستم سر از پادگان آموزشی سیدمرتضی دربیاورم.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: در آنجا نیز به فرمانده گفتم که میتوانم در کارهای فرهنگی پادگان مانند اقامه نماز، سرود و... مشارکت داشته باشم، همین شگردها عملی شد و من بدین وسیله هم عطش حضورم در جبههها را مهار کردم و هم توانستم در برنامههای آموزشی ـ رزمی آنجا حاضر شوم به طوری که از زمان آموزشی تا اسارتم چهارماه بیشتر فاصله نبود.
وی درباره لحظات نخست اسارتش توسط عراقیها، گفت: زمان اسارت پشت پیراهن اغلب رزمندگان عبارت «مسافر کربلا» نوشته شده بود و همین نیروهای بعثی عراق را بیشتر عصبانی میکرد و باعث میشد تا اسرا را محکم با کابل بزنند و از آنجایی که در مخیله اغلب رزمندهها اسارت نمیگذشت و برخی هم پشت پیراهنشان نوشته بودند «یا زیارت یا شهادت» عراقیها با دیدن این عبارت به رزمندگان میگفتند که «یا اسارت» را هم فراموش کرده بودید بنویسید.
این آزاده دوران دفاع مقدس با بیان اینکه بعثیهای عراقی از هیچ ظلم و ستمی در حق اسرا دریغ نمیکردند، ابراز کرد: عراقیها ۶۵ نفر را در جایی نگهداری میکردند که ظرفیتش بین ۴۰ تا ۴۵ نفر بیشتر نبود و به همین خاطر ما همیشه در صف دستشویی بودیم؛ از نظر سازمانی مانند صلیب سرخ جهانی انجام اعمال عبادی منعی نداشت ولی آنها در پی نقشههای شوم خود بودند و همواره اسرا را مورد ارزشیابی قرار میدادند برای مثال برای اینکه بفهمند اسیری روزه است جلوی او غذا تعارف میکردند.
اهانت به امام خمینی(ره) و سیلی به هم؛ حصر بزرگترین شکنجه
وی همچنین افزود: بزرگترین شکنجهها برای من وقتی بود که آنها مرا مجبور میکردند که به برادر هم حصرم سیلی بزنم یا به ساحت امام خمینی(ره) اهانت کنم.
این استاد دانشگاه در ادامه با بیان اینکه رزمندگان همواره به آیات قرآن کریم و کلام معصومین(ع) ایمان داشتهاند، به ذکر خاطرهای پرداخت و عنوان کرد: در اردوگاه موصل چهار، شبی یک سید نورانی به خوابم آمد و گفت: از میان شما تعدادی را خواهند برد، بر خداوند توکل کنید؛ همین اتفاق افتاد و چندی بعد ۴۵۰ نفر را انتخاب کرده و بردند چرا که دشمن برای این افراد برنامه داشت.
تزریق آمپول ضد کزاز بیشتر از حد متعارفش به اسرا
وی با اشاره به ممانعت بعثیها از برگزاری مراسم عزاداری ادامه داد: آنها با زدن واکسن ضدکزاز که به آمپول ضدعاشورا معروف شده بود مانع این کار میشدند چرا که با زدن چنین آمپولی بازوها بین دو تا سه روز ورم میکرد و به زعم آنها ما نمیتوانستیم عزاداری کنیم، چنین واکسنی را هر ده سال یک بار به مقدار محدودی به افراد میزنند اما عراقیها هرساله بیشتر از حد متعارفش به اسرا این واکسن را تزریق میکردند.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه در بین آزادگان استان خراسان رضوی ۵۴ نفر به خاطر عزاداریهای محرم و صفر به شهادت رسیدهاند، اظهار کرد: اسرای در بند، شب دهم محرم هر سال را به یاد عاشورای حماسهساز حسینی مجلس نوحهخوانی، مرثیهسرایی و سخرانی با دقت و مراقبت ویژهای به پا میداشتند چراکه سربازان دشمن هرگونه اجتماع و مراسمی را به شدت سرکوب میکردند.
غلامی درباره نحوه برخورد بعثیها با اسرای ایرانی در این شبها، گفت: خاطرم هست در یکی از این شبها که همه اردوگاه مراسم داشتند سربازان و مسئولان بیرحم بعثی با برنامهای تدارک دیده شده به اردوگاه و زندانهای اسرای مظلوم و سوگوار حمله کرده و با کابل، سیم و باتوم به سمت آنها یورش برده، تعداد معلومی از اسرا را جدا کرده، لباسهایشان را درآوده و آنقدر آنها را زدند که خون از سر، صورت و پشت شان جاری شد.
وی ادامه داد: به قدری آنها را زدند که پوست بدنشان کنده و حتی تکههای نازکی از گوشت بدن اسرای مضروب و مصدوم نیز جدا شده بود با چنین حالتی، آنها آب روی زخم اسیران میپاشیدند. این اسرا که تعدادشان به چهل نفر میرسید را با آن حالت، وارد سلولی کردند که در آن محیط، روزنهای جز زیر در ورودی نداشت آن هم در گرمای سوزان منطقه رمادیه استان الانبار که گرم و سوزان است.
غلامی درباره تأثیرات این حرکت بعثیها، اظهار کرد: اثر شلاقهای بعثیها بر پیکر اسرا، دو ماه منقوش و معلوم بود به طوری که پس از شکایتها و پیگیریهای لازم توسط ارشدهای قاطع به نیروهای صلیب سرخ جهانی، فرمانده اردوگاه تغییر کرد.
این استاد دانشگاه در ادامه به نقل از یکی از هم حصران دوران اسارت خود گفت: یکی از درجه دارهای بعثی گفته بود که امام حسین(ع) را ما کشتیم و در دیار ما دفن است، با شما هم هیچ رابطه سببی و خویشاوندی ندارد که برای او مراسم به پا میدارید و به سر و سینه میزنید، اصلاً او عرب بود و شما فارس هستید و اگر بخواهیم، میتوانیم شما را هم مثل او بکشیم شما نباید داعیه طرفداری از حسین(ع) را داشته باشید.
تایید محتوای نوحهها توسط برخی سربازان عراقی
وی با بیان اینکه برخی از سربازان عراقی محتوای نوحههای ما را تأیید میکردند، اظهار کرد: یکی از سربازان عراقی به نام سیدصدر تعریف میکرد که در یک شب اربعین رادیوی خود را در پست نگهبانیاش روشن نموده و به یاد مظلومیت شهدا گریه کرده است، همین امر باعث شده بود تا استخبارات عراق او را بازداشت کند، او در زندان به ائمه(ع) متوسل میشود و همین توسل او را آزاد میکند، علت مخالفت بعثیها با برنامههای فرهنگی ما نیز به خاطر همین مسائل بود.
بصیرت و هوشیاری؛ اسلحه اسرا
غلامی با اشاره به اینکه ما در چنین محیطی زندگی میکردیم و از اعمالی چون ورزش، دعا و سایر امور فردی غافل نبودیم، گفت: در دوران اسارت، اسرا برای زندگی خود تعریف مشخصی داشتند و میگفتند که ما هنوز رزمندهایم و در اینجا اسلحه ما بصیرت و هوشیاری است تا بدین وسیله پاسخگوی مکر دشمنان باشیم.
اسرا سفیران و آبروی نظام جمهوری اسلامی ایران بودند
وی با بیان اینکه اسرا سفیران و آبروی نظام جمهوری اسلامی ایران بودند، اظهار کرد: هنگامی که مافقین یا همان سازمان مجاهدین خلق از اسرا برای شرکت جستن در عملیات فروغ جاویدان «مرصاد» دعوت کردند، آنها به منافقین پاسخ منفی دادند.