تاریخ : 1395,چهارشنبه 28 مهر14:19
کد خبر : 50109 - سرویس خبری : متن ادبی

در نبود هیبت عاشقانه ات...


در نبود هیبت عاشقانه ات...

م.ر.ک.جانباز - راز و نیاز و نماز تو قبله نمی خواهد, تو در بهترین بهشت دنیا قامت بندگیت را بسته ای, تو با آن دست های پینه بسته ات قنوت قانع بودن را تلاوت می کردی.
زیر لبت زمزمه ی "مستان خرابات زخود بی خبرند" را میکنی شب شکن؟ خبر نداری که در نبود هیبت عاشقانه ات, غافلان گویند مستان دگرند و خود پرستان دگرند.
بعد دوران، دلاوران عهدها و پیمان ها  سست شد, انگبین ها و حلواها را به کام همرزمانت تلخ کردند.
نه آبرویی برای الف گذاشتند و نه  حرمت , یا , را نگه داشتند.

 تن آسایان, زیور رشادت تو را جنگ افروزی نامیدند و پسر نوح را بر کرسی دگر گرای نو اندیشی تندیس ساختند.
بینوایان در قهقراء بینوایی غریق ناخواسته اند. گرسنگان بجای لقمه دلگیر، خون دل از گلو فرو  می برند. بعد من و تو همه صراف گهر مطامع بیت المال شدند بی آنکه تو در خاطرشان جایی داشته باشی.

 همرزمم! یار دیرینم , راه سرسبز و پر فروغ شما را آنقدر نادیده گرفتند تا به سنگلاخی از ریگ های بران و سوزنده مبدل شد. و چه جفاها بر گل های معطر کنار جاده عشق شما که نکردند. یادمان شما را نه با یادآوری دلاوری هایتان, بلکه با خنیاگران و تلبیس هزاره سومیان برای گرمی بازار مکاره شان برگزار کردند.
و چه دل های ما که نسوخت ...
و چه آه ها که از نهاد ما بر نیامد ...
و چه چین ها بر پیشانیمان افزوده شد ...
ما دلخوش به منتقم مادرمان زهراییم .

یا صاحب الزمان ادرکنی .
یا علی مدد .


کد خبرنگار : 20