تاریخ : 1395,یکشنبه 14 آذر15:30
کد خبر : 50764 - سرویس خبری : مقاله و یادداشت

مقایسه زندگی یک ایثارگر کویتی با ایثارگر ایرانی!


مقایسه زندگی یک ایثارگر کویتی با ایثارگر ایرانی!

درد درد است از هر طرف که بنویسی و آن را بخوانی همان معنی و مفهوم را دارد اما تجربه ها ی درد آموزنده و موجب عبرت است.

رضا امیری فارسانی

رضا امیری فارسانی -درد درد است از هر طرف که بنویسی و آن را بخوانی همان معنی و مفهوم را دارد، اما تجربه ها ی درد، آموزنده و موجب عبرت است.

مثلا  زندگی یک ایثارگر کویتی را که در جریان جنگ در کویت در روزهای سرنوشت ساز فقط در خانه اش نشسته بود و الان مورد تکریم و احترام است را با ایثارگران ما مقایسه کنید. تا قدر ملت صبور و دردمند را بدانید اگر چه اینها همه اش درد است و بارها گفته ام درد را از هر طرفی که بنویسی وبخوانی بازهم درداست.

فرزند همدردم، نگران نباش. اینجا اینگونه تکریم می کنند از آنهایی که افتادند تا اینها بایستند! از آنهایی که سلامتی دادند تا ایران و ایرانی سالم بماند. داستان ما داستان باغ اقاقیا است، اما نگران نباش، خداکریم است.

اگربگویم ساعت یک بامداد است و قلبم شکسته و گریه هایم به هق هق تبدیل شده است دروغ نگفته ام، در دورانی از تاریخ، انقلاب کردیم تا از ظلم، ستم، استبداد و استکبار رها شویم و مردمان سرزمینم با همه توان خود پای درعرصه جهاد نهادند و به فرمان امام راحلشان تاپای جان ازهیچ کوششی دریغ نورزیدند تا انقلاب با سکانداری پیرخمین به ساحل امن رسید.

لجنه الشهدا(کمیته شهدا)

در سال 72 پس از ارتحال امام  و تغییر شرایط کشور که از جنگ و ایثارگری به سمت خودخواهی می رفت تصمیم گرفتم مانند بقیه ی هم استانی هایم به کویت عزیمت کنم.

بافروش طلاهای مادرم که هنوز بعد از سی سال گاهی می گوید آنها یادگار پدر شهیدت بود، به کویت رفتم.

 آنجا نه دفاعی صورت گرفته بود و نه به اندازه جنگ ما جنگ آنها طول کشیده بود !چون همان روزهای اول همگی فرار کردند و ارتش صدام کویت را اشغال و بعدا آمریکا عراق را بیرون کرده بود.

آقایان شیوخ یکی پس از دیگری ازکشورهای غربی وشرقی به کویت بازگشتند و دولت هم مکانی بنام "لجنه الشهدا" (بنیادشهید) را برای  خدمات رسانی به آنهایی که درجنگ در خانه مانده بودند و حدود دویست نفر شهید و جانباز داشتند راه اندازی کرده بود.

خانواده میزبان من "ابراهیم عوادالفضلی" در کویت مانده و فرار نکرده بودند. اما جنگ هم نکرده بودند! ولی اینها تاج سردولت و ملت کویت شده بودند.

به این خانواده ها رجال و "صاحب المملکه" می گفتند و این موضوع فقط درشعار نبود بلکه درعمل هم ملموس بود.

 میزبان من محمد ابراهیم در این دوران یک مرسدس تمام اتوماتیک داشت و یک روز که برای خرید سنگ های ایرانی به منطقه ای بنام جهره رفتیم درراه یک خودرو جگوار ازبنز او سبقت گرفت و شکل خودرو و نوع حرکت خودرو چشم محمد را گرفت.

رو به سوی من کرد و به عربی گفت: فردا صبح اول وقت یکی ازاین ماشین ها را می خرم، من صبح باید می رفتم وبرای ایشان کارگری می کردم، اماچون پدرم شهید بود و خودم هم درجنگ شرکت کرده بودم و عراقی ها به کشورهای ما ضربه زده بودند بدلیل اینکه اصلیت او عراقی بود بنوعی بامن نرم برخوردکرد.

همان روز ساعت 11 محمد با خورو سلطنتی جکوار برگشت .یعنی فاصله تهیه یک خودرو برای یک کویتی یکساعت است آنوقت این موضوع را را با همه شعارهایی که می دهند در کشورمان مقایسه کنید!

پیکان ما و جگوار آنها...

به طور مثال سال61 پدر من شهید شد و سال64 پنج دستگاه پیکان کارلوکس برای چهار خانواده که مبلغ 25 هزارتومان وجه نقدداشتند آوردند.

 خانواده ما این پا و آن پا می کرد تا پول را جور کند، نشد. الان که سال 95 است و هنوز پیکان یا جایگزین آنرا به ما نداده اند.

دوفرزندشهیدی که پدرشان پیشکسوت جنگ بود و با حمله عراق به جبهه اعزام شدند، بعد ار دوسال شهیدشدند و شش فرزندسه ماهه تا 15ساله را رهاکردند و رفتند! و کسی ازاین بچه ها حمایتی نکرد و در یک محیط آلوده دچاراعتیادشدند.!

تا اینکه یک روز برای تهیه مواد مصرفی خود دستگیر شدند و قاضی محترم 15 سال حبس به آنها می دهد. یعنی فرزندشهیدی که 45ساله بوده 60ساله اززندان شهرکرد مرخص شده است و باید آماده مردن باشد.

این رسم تکریم از ایثارگران دراین سرزمین شده است، جانباز  50 درصدی که بخاطر استفاده ازیک سرویس بهداشتی این طور به مشکل برمی خورد. من که خودم ایثارگر و درد کشیده هستم چه بایدبگویم.

باید بگویم مرحبا به قاضی پرونده، آیا جانبازی که درخانه خود دچار استرس و اضطراب و درد است دربازداشتگاه می تواند بخوابذ یا بنشیند.

تابحثی پیش می آید چند نفر جلو می آیند و می گویند بر اعراب مقدم هستیم. شما بروید زندگی یک ایثارگر که در کویت در روزهای جنگ فقط در خانه اش نشسته بود را ببینید بعد بیائید دختر یک شهید را ببینید که روزانه 500 نان می پزد تا امرارمعاش کند و اجاره خانه اش رابدهد.

شما فرزند همدردم، نگران نباش خداکریم است.


کد خبرنگار : 18