تاریخ : 1395,چهارشنبه 17 آذر15:18
کد خبر : 50828 - سرویس خبری : اخبار

تفاوت مسئولان امروز ما با شهدا !


تفاوت مسئولان امروز ما با شهدا !

در این دو گونی پول را باز می کنم و همین جا می گذارم، هر کس هرچقدر خواست بردارد.

جانباز شیمیایی 1

جانباز شیمیایی 1- از این پول ها بردارید، هر چقدر خواستید!

خاطره ای قابل تامل از زمان جنگ

بعد از شروع جنگ تحمیلی در دومین گروه به جبهه ی خوزستان به سوسنگرد رفتیم که بعد از شکستن محاصره ی شهر، نیروهای تبریز در آنجا مستقر بودند و نیروهای سایر شهرها مانند خوزستان در قالب گردان بلالی و یا شیرازی ها و دامغانی ها و… و نیروهای نبریز آذربایجان شرقی نیز در قالب نیروهای تبریز در محل اداره ی آموزش و پرورش شهر مستقر شده بودند.

 اطراف شهر در کنار رودخانه نیسان و در محور های مالکیه و جاده بستان، در آنطرف رودخانه در داخل خانه هایی که مستقر بودیم، توسط کانالهایی که به صورت دستی حفر کرده بودیم خط دفاعی داشتیم و شهر توسط گلوله های خمپاره و توپ و تانک زیر آتش بود و هر روز تلفات می دادیم، فقط یک سنگر اجتماعی کوچک در داخل حیاط اداره زده بودیم که بچه ها حداقل در آنجا کمی استراحت می کردند و بقیه ی نیروها در اتاق های اداره مستقر شده بودند که به نوبت با نیرو های در خط عوض می شدند.

 در خانه ی سازمانی رییس اداره نیز ما مستقر شده بودیم و هال نسبتا" بزرگی داشت که آن را نماز خانه کرده بودیم و هر روز نمازهای یومیه را به جماعت می خواندیم. هنوز مسجد جامع شهر راه اندازی نشده بود و سایر نیروها نیز همین طور بودند و به خاطر جلوگیری از تلفات زیاد در مسجد شهر نماز نمی خواندیم.

 روزی فرمانده وقت سپاه استان آذربایجان شرقی زنده یاد دکتر رحمان دادمان برای سرکشی و بررسی مشکلات نیروها به سوسنگرد آمده بود؛ آن موقع حقوق پاسداران که تعدادی آن را دریافت می کردند ۶۰۰۰ ریال بود. در آن موقع هم حتی به شهر اهواز نیز زیاد نمی آمدیم، لذا خرج نداشتیم، هزینه ی ما آن موقع پول تلفن یا حمام بود و یا موقع بر گشتن در آن هوای گرم اگر تشنه بودیم در سه راهی سوسنگرد (اول جاده اهواز به سوسنگرد) آب خنک می فرختند که لیوانی ۱۰ ریال بود و یا اگر در شهر سوسنگرد که مزدمش تخلیه شده بود چیزی نیاز داشتیم از مغازه هایی که باز بود برمی داشتیم و پولش را روی میز مغازه می گذاشتیم!

 آن زمان مدت ماموریت نیروها ۴۵ روزه بود و اگر کسی می خواست زیاد بماند با هزار خواهش و تمنا و در صورت داشتن عملکرد خوب و قابل قبول فرمانده نیروها و بعد از موافقت فرمانده، می توانست بماند.
برادز دادمان با خودش دو گونی پول آورده بود. آن موقع پول بزرگ نبود، اکثر پول و یا تمام آنها ۱۰۰۰ و ۵۰۰ ریالی بودند.

 بعد از نماز کمی با بچه ها صحبت کردند و گفتند برای رفع نیاز شما عزیزان مقداری پول همراهم آورده ام، هر کسی هر قدر نیاز داشت بیاید از فرمانده تان بگیرید. بعد از گذشت دو روز کسی برای دریافت پول مراجعه نکرده بود، دوباره ایشان با بچه ها صحبت کردند و گفتند موقع آمدن با خودم برای رفع نیازمندی شما دو گونی پول آورده ام که بین شما تقسیم کنم و کسی برای گرفتن آن به فرمانده تان مراجعه نکرده است، شاید کسی رویش نشده لذا این دو گونی را درش را باز می کنم و همین جا می گذارم، هر کس هرچقدر خواست بردارد. بعد از چند روز کسی اصلا" دست به آن نزده بود، آخر برادر دادمان مقداری پول به فرمانده مان داده بود و بقیه را به تبریز آورده بود.

راستی اگر در این زمانه بود، من و شما و یا اختلاس گران دولت پاک دست احمدی نژاد و فیش های نجومی بگیر دولت تدبیر و املاک نجومی بگیران شهرداریچی چه می کردند؟!

از اسماعیل جعفری


کد خبرنگار : 20