تاریخ : 1395,یکشنبه 17 بهمن12:46
کد خبر : 51848 - سرویس خبری : باغ بهشت

شهید جوادحاتمی، ورزشکار گردان حضرت علی اصغر (ع)


شهید جوادحاتمی، ورزشکار گردان حضرت علی اصغر (ع)

جواد یکی از بچه بسیجی های فعال روستای تفریجان و فرزند آخر شیخ اکبر بود. او در کنار فعالیتهای فرهنگی اش به ورزش هم علاقه وافری داشت و تمرینات رزمی اش را زیر نظر استاد شهیدش امیر محمدلو دنبال می کرد.

جمشید طالبی

فاش نیوز - جواد یکی از بچه بسیجی های فعال روستای تفریجان و فرزند آخر شیخ اکبر بود. او در کنار فعالیتهای فرهنگی اش به ورزش هم علاقه وافری داشت و تمرینات رزمی اش را زیر نظر استاد شهیدش امیر محمدلو دنبال می کرد.

جواد و پدرش بارها به عنوان بسیجی به جبهه اعزام شده بودند. تحول درونی و فکری خاصی وجود جواد را پر کرده بود به طوری که تمام اطرافیانش از روی رفتارها و سکنات او حس می کردند جواد به خط وصل دست یافته و در جمع ما فقط چند روزی مهمان است!.

سال 62 همراه بسیجیان روستای تفریجان به منطقه پدافندی شاخ شمیران واقع در جوانرود اعزام شد. خرداد 64 به نیمه نرسیده بود که در یک عصر بهاری خمپاره ای زوزه کشان به مقر آنها اصابت کرد و علیرضا قربانی دوست همدل و صمیمی جواد را سوار توسن شهادت نمود. جواد علاقه شدیدی به همرزمش داشت. آنها در یک روستا زندگی می کردند و همسایه بودند. بعد از تشییع علیرضا، در چهره جواد اندوهی جانکاه موج می زد. همه حس می کردیم که او در فراق دوستش همچون شمع می سوزد و از درون آب می شود.!

از آن روز به بعد جواد مدام به گلزارشهدای باغ بهشت می رفت و با او نجوا می کرد. همه وقت خود را در بسیج روستا می گذراند و حتی با پول سه ماه حضورش در جبهه ویترینی خرید و قاب شهدا را در آن با نظم خاصی چید تا در معرض دید همگان باشد. اتاق بسیج را با عکس شهدا به طرز زیبا و هنرمندانه ای تزئین کرد به طوری که جلوه عارفانه و معنوی خاصی به محیط داده بود. روح بلند جواد آنقدر متعالی شده بود که چند جای خالی برای شهدای آینده روستا در آن قاب عکس در نظر گرفته بود.  

محرم سال 64 فرا رسید. حال جواد به طور عجیبی عاشورایی شده بود. همه می دیدند در شبهای دهه اول محرم جواد پرشورتر از سالهای قبل در عزاداری امام حسین (ع) شرکت می کند و تا آخر مراسم میدان دار هیئت خودش بود. او رفته رفته شبهای تنهایی خود را در گوشه ای به دور از بچه های بسیج با نماز و گریه سپری می کرد تا اینکه فصل پاییز رسید و او خودش را به گردان 155 حضرت علی اصغر(ع) لشگر انصارالحسین (ع) همدان رساند. این بار در دل جواد یک انس و الفت خاصی نسبت به همرزمش علی اکبر عمادی ایجاد شد.

جواد و علی اکبر برای آموزش آبی - خاکی انتخاب و اعزام شدند. به آنها آموزش غواصی داده شد و چون جواد رزمی کار هم بود پیشرفتش بیشتر از بقیه غواصان بود. به همین دلیل زودتر آماده شد. بعد از دوره آموزشی، گردان رزمی حضرت علی اصغر(ع) همراه با خیل بسیجیان عاشق و آماده اش به طرف منطقه جنوب حرکت کردند. حالات جواد مبین این بود که روحش در بارگه قدسی سکنی گزیده و دیگر روی زمین راه نمی رود.

عملیات والفجر هشت آغاز شد. ارتش اسلام با جانفشانی امثال جوادها و علی اکبرها توانستند فاو را تصرف کنند. جواد در این عملیات آر پی جی زن بود. از طرفی دشمن که یک موقعیت استراتژیکی را از دست داده بود عین مار زخم خورده بر آن شد تا به زور سلاح های سبک، نیمه سنگین و  سنگین اهدایی اربابان خبیثش فاو را پس بگیرد. دشمن در این راه از اطلاعات به روز هواپیماهای جاسوسی بهره برد و با خیل عظیمی از تانکها و ادوات به مقابله با بسیجی های باغیرتی مثل جواد و علی اکبر پرداخت. در حالی که تنها سلاح بسیجی های ما کلاشینکف و آر پی جی بود. با این حال بچه ها با شنیدن خبر تک عراق آماده دفاع جانانه شدند. منتهی گردان حضرت علی اصغر (ع)  از جهالت و غفلت دشمن استفاد کرد و شبانه به خط دشمن زد. بدین طریق طرح و فکر فرماندهان عراقی نقش بر آب شد .

شهید جوادحاتمی در این نبرد "تن با تانک" جانانه جنگید و عاقبت در عملیات والفجر هشت در حالی که گردانش تا عمق مواضع ارتش عراق نفوذ کرده بود به آرزوی دیرینه اش یعنی پوشیدن خلعت سرخ شهادت دست یافت.

پدر جواد هم از جمله مردانی بود که با وجود کهولت سن دائما در جبهه حضور داشت  و در گردانهای رزمی و واحدهای خدماتی فعالیت می کرد. او حتی بعد از شهادت جواد جای خالی پسرش را با اعزام های مکرر در منطقه پر می کرد تا همچون حبیب ابن مظاهر به فرمان امامش لبیک گفته باشد. (او در سال 94 به دیار باقی شتافت و به فرزند شهیدش پیوست.)

همرزم جواد یعنی علی اکبر عمادی نیز در شهریور 65 بعد از اینکه با خون خود نهال اسلام و امام را آبیاری کرد، همچون پرنده ای سبکبال از خاک تفتیده مجنون تا محفل یاران شهیدش، نشسته بر سر خوان الهی پر کشید تا ثابت کند جواد فقط با شهدا دوستِ صمیمی می شد!

 

راوی: جانباز جمشید طالبی از همدان

 


کد خبرنگار : 17