تاریخ : 1396,سه شنبه 17 مرداد15:30
کد خبر : 51885 - سرویس خبری : اخبار

نگاهی به کتاب نام‌آشنای کوچه نقاش‌ها؛

ازمحله گارد ماشین دودی تاجبهه‌ها



کتاب کوچه نقاش‌ها را باید یکی از موفق‌ترین کتب حوزه دفاع مقدس دانست. کتابی که از زمان انتشارش از سال 89 حدود 20 بار تجدید چاپ شده است. کوچه نقاش‌ها اثر راحله صبوری و برگرفته از خاطرات سیدابوالفضل کاظمی از رزمندگان لشکر 27 محمد رسول‌الله(ص) است. کتابی که بیشتر به دلیل لحن روایت خاطره‌هایش شهرت یافته و از این حیث باب جدیدی را بر ادبیات دفاع مقدس گشوده است.

 
در کتاب کوچه نقاش‌ها ما با زندگی رزمنده‌ای آشنا می‌شویم که خاطرات خود را از آغاز تولدش در کوچه نقاش‌ها روایت می‌کند. یکی از بچه‌های باصفای شرق تهران که پدرش آسید ابوتراب کاظمی از طایفه کلاه مخملی‌ها بود و بالطبع لهجه لوطی‌مسلکش نیز برگرفته از محیطی است که در آن زاده و رشد یافته است.
راحله صبوری در این کتاب سعی کرده لحن راوی حدالمقدور حفظ شود. رعایت همین نکته نیز باعث موفقیت کتاب شده است. کتاب کوچه نقاش‌ها که توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده، ظاهراً از راهنمایی‌های مرتضی سرهنگی یکی از فعالان موفق حوزه کتب دفاع مقدسی نیز بهره گرفته است. ماحصل این همفکری‌ها کتابی شده که مخاطب با خواندن آن، به روایتی نو از رزمندگان و یادگاران دفاع مقدس نائل می‌شود. «در محله گارد ماشین دودی بین خیابان صفاری و خیابان خراسان، در کوچه نقاش‌ها به دنیا آمدم. پدرم، آسید ابوتراب کاظمی طباطبایی، از طایفه کلاه مخملی‌ها بود.»
این کتاب توقف نسبتاً زیادی در مقطع کودکی و نوجوانی راوی دارد. گاه بحث در این فصول، از زندگی راوی نیز فراتر می‌رود و به شرح و توضیح مرام لوطی‌ها، زندگی دایی راوی، نحوه تعامل فامیل‌ها و مردم آن روزگار با هم و... می‌کشد. این بخش شاید در نظر یک‌سری از خواننده‌ها زاید و دور از متن باشد، اما همین روایت‌های بی‌شیله، پیله هستند که کوچه نقاش‌ها را در نوع خود کم‌نظیر می‌سازند. به این بخش از کتاب دقت کنید: «قلیان را به همه کس نمی‌دادند. فقط پولدارها قلیان می‌گرفتند؛ آن هم با تنباکوی خوانسار که خیلی معروف بود. ساعت 12 ظهر تا یک و نیم دیزی می‌دادیم. عطر و بوی دیزی‌های سنگی دایی، همه محل را برمی‌داشت. آنهایی هم که دیزی می‌خوردند و هم پشت‌بندش تریاک می‌کشیدند، روی تخت‌های بیرونی می‌نشستند».


بعد از طی کردن دوران کودکی و نوجوانی راوی، کوچه نقاش‌ها قدم در زندگی بزرگسالی راوی که در واقع بخش اصلی کتاب است، می‌گذارد. با توجه به اینکه سیدابوالفضل کاظمی (راوی کوچه نقاش‌ها) متولد سال 35 است و موقع انقلاب جوانی 22 ساله بود، در این مقطع با فعالیت‌های انقلابی وی نیز آشنا می‌شویم. «این قصه هم گذشت تا اینکه کم‌کم از طریق قاسم و دوستانش افتادم توی وادی سیاست. حوادث انقلاب کم‌کم داغ شد و من هم گرم این حادثه‌ها شدم...»
بخش جبهه و جهاد کتاب از فصل پنجم یا آن طور که در کتاب آمده از «گذر پنجم» آغاز می‌شود. در این بخش است که انقلاب پیروز شده و راوی کم‌کم قدم به دوران رزمندگی می‌گذارد. وی ابتدا با شهید چمران آشنا شده و از طریق نخست‌وزیری نیز به کردستان اعزام می‌شود. در واقع سیدابوالفضل کاظمی از اولین رزمندگان تهرانی است که در جبهه کردستان حاضر می‌شود و تجربیات رزمندگی‌اش را از این خطه کوهستانی رقم می‌زند.
با شروع جنگ تحمیلی گذر راوی به جنوب کشور می‌کشد و فصل دیگری از زندگی‌اش آغاز می‌شود. «دم ظهر آخرین روز شهریور 1359 در نخست‌وزیرری نشسته بودم که رادیو اعلام کرد عراقی‌ها مرز را رد کرده‌اند، چند شهر را گرفته‌اند، فرودگاه مهرآباد را بمباران کرده‌اند و ختم کلام... اول باورم نشد. بهت برم داشت. هنوز چند ماه نبود که سر خانه و زندگی‌مان برگشته بودیم.»
از همین قسمت‌هاست که کتاب به بخش اصلی ورود می‌کند و خواننده‌ای که به تمنای دانستن از تاریخ دفاع مقدس کتاب را تهیه کرده، با زندگی جهادی سیدابوالفضل کاظمی بیشتر آشنا می‌شود. ماجراهای جبهه رقم می‌خورد و در انتهای کتاب نیز زندگی راوی تا بعد از دفاع مقدس و به آنجا که با تصادف و مرگ همسرش می‌رسد، ادامه می‌یابد و ما در کوچه نقاش‌ها با زندگی عادی و جهادی یکی از یادگاران جنگ به خوبی و سادگی آشنا می‌شویم.
در پایان بخشی از کتاب را پیش رو دارید: «اصغر خیلی دلرحم و دلسوز بود. همان قدر که مثل شیر در جبهه شجاع و نترس بود، هزار برابرش محبت و رأفت داشت که من از گفتن آن عاجز مانده‌ام. یک لامپ مهتابی بغل لانه یاکریم‌ها کار گذاشته بود تا خانه‌شان همیشه گرم و روشن باشد. می‌گفت این پرنده‌ها نباید توی خونه ما احساس غربت و ترس کنن.»

منبع: روزنامه جوان