سیدرضا سیددانش - نغمه ها را به یاد بسپار،که تا چشم به هم بزنی، پرنده ها کوچ کرده اند.
پرنده ها هرچقدر خوش نواتر،هرچقدر بی قرارتر، و هرچقدر عاشق تر و شیدا تر باشند، رفتنی ترند.
می روند اما نه برای همیشه.
آنها فقط کوچ می کنند؛ از این باغ به باغی دیگر، از این پنجره به پنجره ای دیگر؛ و از این بهار به بهاری دیگر.
آنها روزی بعد، سالی بعد، قرنی بعد، و حتی هزاره هایی بعد، دوباره تکرار می شوند و تو را اگر چشمی و گوشی
باشد، نه در سر، که در جان،اگر عاشق و خود از تبار عاشقان باشی،این تکرار،همزاد تو نیز خواهد بود.
و این است که تو در هزاره هایی دیگر، همان پرند ه ها را می بینی و همان نغمه ها را دیگر بارمی بینی و همان
نغمه ها را باردیگر می شنوی.
این بار پرنده ای کوچید که سالیان بلندی بر شاخسار درخت سبز انقلاب ، غزلخوانی و مثنوی خوانی می کرد.
کیست از اصحاب عشق و معرفت، که او را نشناسد؟
عزیز بود ، همچو نام عزیزش که "احمد عزیزی" بود.
صفا و طراوت کوهساران کرمانشاه، در روح زلال و آبی اش جاری بود.
نه اهل نام بود و نه اهل جاه و مکنت و آوازه، اگرچه آوازخوانی بی بدیل بود در دنیای موسیقی کلمات نیز...
او از شاخه بال گشود و رفت، اما نغمه های زیبایش در حنجره کلمات بیادگار ماند.
بیاییم به احترامش، این بیت از خواجه شیراز را زمزمه کنیم که فرمود:
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما ...
سیدرضا سیددانش - فعال فرهنگی و رسانهای