تاریخ : 1396,یکشنبه 27 فروردين14:13
کد خبر : 52728 - سرویس خبری : اخبار

خاطرات شهدای مدافع حرم کرمانشاه



شب قبل از شهادتش باران شدیدی در سامرا می آمد، زیر باران رفت و به تنهایی نگهبانی داد و با همان لباس های خیس خوابید. فردای آن شب،پر کشید.
(شهید مهدی نوروزی)

تحسین بر انگیزترین  عملیات شهادت طلبانه را در میان مدافعان ایرانی حرم انجام داد و جان 300 نفر را نجات داد ؛ هم برادر شهید بود؛ هم پدر شهید؛ هم خودش شهید شد.
(شهید صادق یاری)

 وقتی که یکی از شهر های سوریه در حال سقوط بود با رشادت، این جوان گمنام کرمانشاهی، آتش شدید توپخانه جهنمی را برای تکفیری ها به بار آورد که مفتضحانه فرار کردند و وقتی سردار سلیمانی با خبر شد این عملیات کار که بوده ؛ دستش را بوسید.
(شهید ستار عباسی)

سخت ترین دوران تکاوری (چتر بازی-شرایط سخت-راپل-پاراموتور-جنگ چریکی) را در صابرین گذراند و  غروب تاسوعا بدنش سوخت.
(شهید ابوذر امجدیان)

در بیمارستان بستری بود تا کلیه اش را به خانواده فقیری اهدا کرد و برای آن که کسی با خبر نشود، سریع از بیمارستان بازگشت.
(شهید اکبر ملکشاهی)

تک تیر انداز مجتمع دانشگاهی امیر المومنین اصفهان،  چندین تکفیری را به هلاکت رساند. روز اول که آمده بود آنقدر خوشحال و شوخ طبع  بود، هیچ کس  فکر نمی کرد به این زودی ها برود و از شوخی هایش خاطره بماند.
(شهید سجاد حبیبی)

مکانیک بود و رفته بود مشهد ؛ تو مسیر ،ماشین زوار رو تعمیر می کرد . شد مکانیک مدافع حرم...
(شهید رضا عباسی)

از تلاش و کوشش برای یافتن شهادت نا امید نشد وبالاخره آن قدر جلو رفت که پیکر ش بدست تکفیری ها افتاد.
(شهید حمزه کاظمی)

برای بچه های نیازمند کتاب و دفتر می خرید و با موتورش می برد درب منزل آنها.
(شهید حسین علیخانی)

در عملیات مرصاد زخمی شد ؛اما به عقب برنگشت و با بدن زخمی در کنار بقیه نیروها ایستاد.
(شهید اکبر نظری)