تاریخ : 1396,شنبه 14 مرداد18:42
کد خبر : 53761 - سرویس خبری : متن ادبی

عیدی ما، یک بلیط مشهد!


عیدی ما، یک بلیط مشهد!

شهید گمنام- دلبری که هر بار اسمش میاید. چشمی نیست که بارانی نشود و دلی نیست که کبوترانه نپرد!

شهید گمنام

شهید گمنام- .... هر کار که میخواهی انجام دهی, می گویند ضامن بیاور
حتما نمی دانند ما پرقدرت ترین و مهربان ترین ضامن دنیا را داریم!

... ضامن آهو. .. دلبری که هر بار اسمش میاید. چشمی نیست که بارانی نشود و دلی نیست که کبوترانه نپرد!

 شب میلاد است
می خواهم از در باب الجواد وارد حریم امن حرمت شوم... تا عیدی بزرگ تری بگیرم
مگر عیدی بزرگ تر از بودن کنار تو هم می شود?... هیچ نمی خواهیم جز خودت و نگاهت و عشقت را
که همه چیز دنیا و آخرت مان را ضامن می شود....

می گویند در روز و شب تولد, خودت دم تمامی درهای حرم هستی و جلوی پای زائرانت می ایستی و خوش آمد می گویی
آقا .... بیش از این شرمنده مان نکن!

همین که با کوله باری از گناه راهم داده ای. خجالت زده ات هستم!

ما قرار است بیاییم و جلوی گنبد طلایی ات زانو بزنیم و به بدی هایمان اقرار کنیم... نه اینکه تو بیایی و جلوی پای ما بایستی و مهربانی و معرفتت را باز هم به رخ ما بکشی.

... آقا عیدی ما باشد هر بار شب تولدت ... یک بلیط مشهد!...

شب میلادت که می شود، انگار تمامی ایران به طرف مشهد پر می کشند!

...  یا  با  پا.... یا  با  دل....!

هیچ کس در خانه سر جایش نیست!... همه هوایی تو می شوند!

امشب دست هایمان را بالای بالا می گیریم و التماس می کنیم که ضامن ما هم شوی! بزرگ ترین عیدی دنیا !

چه شور و حالی در حوالی حرمت برپاست!... از چراغانی گرفته تا آتش بازی و شیرینی و شربت و ... از همه مهم تر سیل جمعیت!

همه امشب کامشان از آمدن ات شیرین است!... شیرین شیرین!

... صحن های حریم ات با آنهمه عظمت جای سوزن انداختن نیست!

چه کردی با دل ها که همه سر و دست می شکنند که در صحن انقلاب روبروی گنبد طلایی ات بنشینند و همه حرف های نگفته شان را بگویند؟!

... چه حالی دارد آدم بغض اش را پیش شما بترکاند!...

چه حسی دارد اینکه می دانیم عاشقانه به حرف هایمان گوش میدهی!

یا ابالحسن ! ولی نعمت ما! .... دوستت داریم آقا ! میلادتان مبارک


کد خبرنگار : 17