بالاخره نیروها به پادگان بانه هم رسیدند و این پادگان هم از محاصره درآمد. بعد از این برنامه‌ها حرکت به طرف مرز شروع شد. این موضوع‌ها کلاً تحت طرح‌های «دکتر چمران» شهید بود که او خودش توی منطقه بود و خودش توی عملیات‌ها شرکت می‌کرد. حرکت به طرف مرزها شروع شد، پاسگاه‌های مرزی یکی بعد از دیگری تصرف شد و نیروها داخل آن‌ها مستقر شدند و مرزها بسته شد؛

بنا به فرمان امام که بعد دوباره صادر کردند باید مرزها بسته بشود، مرزها بسته شد، ارتش و سپاه داخل مرزها مستقر شدند [و] ژاندارمری هم [به صحنه] آمد. خُب، چون بسته شدن مرزها دوباره به [آن] روند سیاسی که این لیبرال‌ها داشتند نمی‌خورد و پیروزی اسلام به مشام این‌ها [و] به مذاق این‌ها سازش نداشت، این بود که شروع به دسیسه کردند، شروع به نیرنگ‌بازی کردند و شروع به خدعه کردند. درست در زمانی که همۀ نیروها مسلط بودند، به طور ناگهانی دستور به این ترتیب آمد که سپاه از مقرهای خود بیرون نیاید و ارتش داخل پادگان‌ها باشد؛ می‌دانید این حرف به معنای چیست؟

آنچه خواندید برشی از کتاب در دست انتشار «احمد متوسلیان هستم» بود که به زودی از سوی انتشارات نارگل منتشر می شود.