در سالهای جنگِ خطرساز سوختم
وقتی که یافت خاتمه هم باز سوختم
تنها نه از فراق شهیدان شهرمان
از رنجهای اینهمه جانباز سوختم
یک عدّه در شرارۀ عشق و وصال یار
من در شرار حسرت ابراز سوختم
پروانه گر در آتش سوزان سکوت کرد
من در هوای شعلۀ آواز سوختم
تدبیرها امید مرا بال و پر نداد
با داغ یأسِ خانهبرانداز سوختم
تنها نه ریزگرد هوای مرا گرفت
من چند سال در هوس گاز سوختم
از قطع برق در دل بحران ریزگرد
مثل فیوز کهنۀ تکفاز سوختم!
نوبت به سوختن به سرانجام میرسد
بینوبتی ببین که در آغاز سوختم!
یارب مرا از آتش دوزخ معاف کن
چون در هوای شرجی اهواز سوختم!
#محمد_رضا_ترکی