تاریخ : 1396,چهارشنبه 21 تير14:55
کد خبر : 54212 - سرویس خبری : مسائل و مشکلات ایثارگران

داغ است سرم از تاول ها و رنج ها



فرید اسکندری- در شب قبل عملیات کربلای 4 سرم را طبق معمول حنا بستم. هنوز چهار ماه مانده بود 14 سال کامل شوم وقتی که جان سالم در عملیات به در بردم. در کربلای 5 با فاصله حدود ده روز شرکت کردم. هاشم اعتمادی علاقه زیادی به من داشت و از بس پاهام داخل پوتین مانده بود، کف پاهام تاول زده بود و چرک و عفونت از تاول ها بیرون میزد.

  پاسداری به نام محمد علی برزگر فرمانده گروهان گردان قمر آباده بهم می گفت بابت هر تاول یه کاخ در بهشت خدا برات فراهم میکنه صادقانه از خدا می خواهم اگر پاداشی برایم در نظر گرفته شده خدا پاداش یا کاخی که دارم به مادرم که فوت کرده بدهد. برزگر، نورانی و حسین گونه بود و پاتک گوجار کردستان شهید شد.

 از شبی که اولین بار در شب قبل کربلای چهار حنا گذاشتم. سی ساله از محل تزریق آمپول آتروپین عفونت مانند لوله سرم میاد و همیشه شدت سردرد پماد سالیسیلات و خنک کننده به پوست سرم می مالم و لحظه ای سوزش خوب می شود. اگه لیاقت داشتم با یه تیر یا ترکش یا جور شدیدتری شهید می شدم اما سی ساله روزی چندین بار از شدت جراحات جسمی و روانی می میرم و شکنجه می شوم.

 خداوکیلی یک درصد با وجود احراز شیمیایی و ترکش و روح و روان در کمیسیون بدوی و عالی در شیراز و بقیه الله تهران به من نداده اند و 3ساله قرار شده توسط سرهنگ و جناب دکتر غزالی در بقیه الله که پرونده ام پیششونه و گفته برات ارسال کرده و صادر می کنیم. منو سر کار گذاشته اند. خدا عاقبت به خیرشان کنه. ای خدا از این متولیان امور جانبازان خیری ندیدم.

خدایا به خون اصغر امام حسین یکی از پاداش هایی که شهید برزگر از قول خدا به من داد، آن را با شعف دل به مادرم هدیه می دهم که عین واقعیته. به خون ابوالفضل و مادرم بیشتر برام دعا کنه که مشکلام و دردهام گرفته بشه.


کد خبرنگار : 20