فاش نیوز- حرم آقا امام رضا(ع) مملو از جمعیت زائران بود. نوزاد را در آغوش روحانی سیدی گذاشتم تا در گوشش اذان و اقامه بگوید. همانجا بود که نامش را رضا گذاشتیم.
هنوز دو ماه از تولد پسرم نگذشته بود که در عالم خواب، مرد سیدی تولد رضا را تبریک گفت و ادامه داد:
-«برای تربیت فرزندت تلاش کن.»
مرد سید این حرف را زد و خواست که برود، اما دوباره گفت:
-«اما به او دلبسته نشو، آخر امانت خداست.»
با آخرین جملهاش نفسنفسزنان از خواب پریدم.
***
دلبسته پسرم نشدم، چون میدانستم که روزی خوابم به حقیقت میپیوندد. سالها گذشت و بالاخره پروردگار امانتش را از من گرفت.
* خاطرهای از شهید رضا فروتن
* راوی: مادر شهید