تاریخ : 1396,چهارشنبه 25 مرداد20:34
کد خبر : 54816 - سرویس خبری : زنگ خاطره

گریه زیر باران


گریه زیر باران

جمشید طالبی

راوی: اکبرعباسی- باران سیل آسا می آمد و گردان های عملیاتی عازم آن سوی رودخانه برای تسخیر ارتفاع «قامیش» بودند. مسئول واحد دیده بانی، تیم ها را مشخص کرد و قرار شد من و محمد بروجردی در دیدگاه عقب با دوربین ۲۰ در۸۰ کار کنیم.

  شام را آوردند، برنج و مرغ بود. با تجربه ها می گفتند، برنج و مرغ نشانه عملیات است. من سیر خوردم اما محمد بروجردی لب به غذا نزد و زیر باران نشست و مثل باران اشک ریخت. او اصرار داشت که به خط برود و کنار گردان های خط شکن باشد و از جلو دیده بانی کند. اما چون مثل من سرباز بود و آخرین روزهای خدمت را می گذراند، عباس نوریان راضی نمی شد که او را به خط  بفرستد.

آن شب گریه او زیر باران دیدنی بود، دانه های اشک و قطره های باران تمام صورت محمدراپوشانده بود.

سرانجام عباس نوریان پذیرفت که این شیر مرد دیده بانی را به خط بفرستد.

نگارش:حمید حسام

مصاحبه:جمشید طالبی


کد خبرنگار : 20