زن و مقاومت، زن و جنگ، زن و دفاع؛ واژههایی هستند که در طول تاریخ ایران بارها و بارها تکرار و معنا شدهاند. اما در دوران دفاع مقدس این واژگان، به گونهای بهتر و واضحتر معنا شدهاند؛ زنانی که با صلابت و گامهای استوار دوشادوش مردان جنگیدند؛ گاهی امدادگر، گاهی رزمنده، گاهی مادر رزمنده و همسر رزمنده و گاهی مادر و همسر شهید و حتی خود نیز مجروح، شهید و اسیر شدهاند.
«سیده مریم امجد» از جمله زنانی است که خود در تمام صحنه های نبرد حق علیه باطل حضور داشته و پس از تحمل سال ها درد جانبازی به فیض شهادت نایل آمده است. به همین منظور به سراغ «حسن اذرنیا» همسر شهید رفتیم تا علاوه بر بیان خاطراتی از این شهیده، بخش هایی از زندگی وی را نیز بیان کند. در ادامه گفت و گو با حسن آذرنیا را می خوانید:
دفاع پرس: آقای آذر نیا از نحوه آشنایی خود با خانم «سیده مریم امجد» بگویید؟
همزمان با شروع جنگ تحمیلی با مریم آشنا شدم؛ بعد از تهاجم عراق به خرمشهر، تقریبا در حدود 10 تا 12 روز در نوار مرزی درگیر بودیم، از حدود هفتم تا 10 مهر ماه سال 59 که درگیریها در سطح خرمشهر با بعثی ها شدت گرفته بود، در این درگیریها با خانم امجد آشنا شدم.
دفاع پرس: پس خرمشهری هستید؟
من متولد آبادان هستم؛ ولی در سپاه خرمشهر فعالیت می کردم. همزمان با شروع درگیری در خرمشهر به دلیل کمبود نیرو به سپاه خرمشهر پیوستم.
من و مریم امجد سال 60 تا 63 با هم در جبهه بودیم
دفاع پرس: در طی این سال ها با شهیده چگونه ارتباط داشتید؟
من و مریم از سال 60 تا 63 با هم رزمنده بودیم. مدتی در آبادان و پس از طی مدت زمانی در اهواز مستقر شدیم. من به عنوان رزمنده در خط مقدم در جبهه حاضر بودم، ولی خانم امجد به دلیل عارضه شیمیایی در دیگر مناطق جبهه حضور پیدا می کرد. «سیده مریم امجد» به دلیل موج انفجار و شیمیایی که عراق در منطقه انجام داده بود، شیمیایی شده بود. این مساله نیز به دلیل بمباران هایی که در «آبادان»، «خرمشهر»، «جوفیر» صورت گرفته بود و مراقبت از مجروحانی که در بحبوحه جنگ مجروح شده بودند، بیشتر دچار این عوارض شده بود. به همین دلیل نمی توان تاریخ مشخصی را برای جانبازی مریم نام برد که بگوییم وی در این زمان دچار موج گرفتگی یا عارضه شیمیایی شده است.
شهید جهان آرا خواهران را برای یادگیری دوره امدادگری به اصفهان فرستاد
بعد از سقوط خرمشهر «خواهران هوروسی»، «خواهران وطن خواه»، خواهر «عارف زاده» و مریم و سایر زنان مدافع خرمشهر یک دوره فشرده پرستاری را با مدیریت شهید جهان آرا در دانشگاه پزشکی اصفهان گذرانده و آموزش های ضروری را یاد می گیرند. بعد از گذراندن این دوره در بیمارستان طالقانی آبادان مستقر می شوند و به عنوان مددکار و پرستار به مداوای مجروحان جنگی می پردازند.
بمب های شیمیایی ناشناخته بود و «بمب دودزا» نامیده می شد
دفاع پرس: طی آن سال ها چگونه متوجه شدید، مریم شیمیایی شده است؟
تا سال 61، عراق از بمب شیمیایی استفاده نمی کرد و بعد از آن نیز اغلب اوقات بمب های شیمیایی را با عنوان بمب دود زا معرفی می کردند. از اوایل سال 63 تازه متوجه شدند، افرادی شیمیایی شده اند و عراق مرتب از سلاح های شیمیایی استفاده کرده است. مریم نیز در سال 70-69 که برای درمان مشکلات جسمی به پزشک مراجعه می کردیم، متوجه شدیم در دوران جنگ شیمیایی نیز شده است.
مشکلات مریم امجد در اثر جنگ
دفاع پرس: مریم در دوران جنگ دچار چه عارضه هایی شد؟
تنگی نفس به دلیل عارضه شیمیایی، سردردهای شدید به دلیل موج گرفتگی، از جمله مواردی بود که مریم پس از جنگ با آن دست و پنجه نرم می کرد. این بیماری ها در طول زمان باعث بدتر شدن حال وی شده بود که در سال های آخر عمر وی سالی سه یا چهار بار باید در بیمارستان بستری می شد.
اولین مجروح سپاه خرمشهر بودم
دفاع پرس: آیا شما هم مجروح شدید؟
اولین مجروح سپاه در خرمشهر بودم که در تاریخ 59/06/31 برادر «نورانی» مرا به پشت جبهه منتقل کرد. اولین روز جنگ از ناحیه پا، کمر، کتف در اثر اصابت ترکش خمپاره مجروح شدم. من سال ها در بدن خود ترکش داشتم و با همین وضعیت به جبهه می رفتم.در اثر حادثه ای ترکش فعال شد، 15 خرداد 76 تا 10 تا دی 76 فلج بودم که دیگر نمی توانستم با ترکش همزیستی داشته باشم که خوشبختانه با عمل جراحی در سال 76 برای همیشه از ترکش در کنار نخاع خود، خلاص شدم.
ادامه دارد...