تاریخ : 1396,چهارشنبه 03 آبان19:20
کد خبر : 56035 - سرویس خبری : گزارش و گفت و گو

درگفتگو با جانباز نخاعی «حمیدرضا ملاحسینی»

بنیاد با این دبدبه و کبکبه ...!


بنیاد با این دبدبه و کبکبه ...!

این حقیقت تلخی است که ظرف 6 ماه گذشته 30 نفر از دوستان مان شهید شده اند، عمر جانبازان ما زیاد نیست، پس مسئولان باید کاری کنند که جانبازان ذره ای دلهره و نگرانی درمانی نداشته باشد...

صنوبر محمدی

فاش نیوز - خاک جبهه چنان او را عاشق خود کرد که روزمرگی های زندگی را فراموش و 33ماه از بهترین دوران عمر را در منطقه گذراند تا اینکه پاهایش آسمانی می شود.

حمیدرضا ملاحسینی متولد 1343 در تهران، درحالی که 18بهار از زندگی را پشت سر گذاشته بود برای اولین بار در سال 1361 علیرغم نگرانی های خانواده، آنها را راضی کرده و قدم به خاک مقدس جبهه می گذارد. اما جبهه چنان او را عاشق خود می کند که روزمرگی های زندگی را رها و به همین بهانه 33ماه از بهترین دوران عمرش را در مناطق جنگی دوران دفاع مقدس  می گذراند تا اینکه پاهایش آسمانی می شود. او بیش از 30سال است که ویلچرنشین است اما این قهرمان جنگ، این روزها نیز فعال و درانجمن جانبازان نخاعی مسوولیت هایی را برعهده دارد.

گفت و گویمان را با این جانباز فعال در انجمن جانبازان و در مسیر خدمت به همرزمانش را با این سوال آغاز کردیم که:

فاش نیوز: آقای ملاحسینی لطفاً از اولین اعزامتان به جبهه بگویید.

- اولین اعزام مهر1361 به کردستان و منطقه بوکان بود که یک هفته پس از حضور، درگیری شدیدی رخ داد و نیروهای کومله شهر را از دست ما خارج کردند و ما هم طی دو روز توانستیم مجدد شهر را پس بگیریم.

پس از یک هفته من بی سیم چی شدم و خاطرم هست سرمای بسیار شدیدی در منطقه بود، به حدی که  اگر پست نگهبانی های ما از نیم ساعت به چهل و پنج دقیقه می رسید قطعا یخ می زدیم. بعد هم که نگهبانی تمام می شد نیم ساعت طول می کشید تا دست های ما گرم شود تا بتوانیم پوتین را از پا دربیاوریم و داخل اطاق استراحت کنیم.

 به خاطر دارم در لحظات آخر نگهبانی، انگشتان ما از سرما بی حس بود و اگر دشمن حمله  می کرد آنقدر یخ زده بود که نمی توانستیم حتی شلیک کنیم. پس از آن مدت 10 -11 روز در تهران بودم که دوباره به منطقه برگشتم تا بتوانم درعملیات والفجر مقدماتی در لشگر27 شرکت کنم. پس از آن ما را به خط مقدم بردند اما در عملیات شرکت نکردیم و به عقب برگشتیم ولی به هر صورت عید همان سال در عملیات والفجر یک حضور داشتم.

 

فاش نیوز: خاطره ای هم از آن عملیات دارید؟

- در عملیات والفجر یک، برف شدیدی در منطقه باریده بود و روز آخر من در کانال  مشغول نگهبانی بودم. گویا دستور عقب نشینی صادر شده بود اما به من نگفته بودند. دیدم بچه ها به عقب برمی گردند؛ از هرکسی هم که سووال می کردم هیچ کس جواب درستی نمی داد. تعجب کرده بودم که چرا بچه ها "لال" شده اند و هیچ کس جواب نمی دهد.

آخر سر فرمانده گروهان که "سالار" نام  داشت با صدای بلند پرسید: "از بچه های گردان ذوالفقار کسی نمانده"؟ گفتم: کسی به من چیزی نگفته است. او دوباره گفت: دستورعقب نشینی رسیده و  همه درحال عقب نشینی هستند، برگرد عقب. نگاه کردم توی کانال کسی نمانده بود.

به هر سختی بود اسلحه هایی که جا مانده بود را درحالی که سه اسلحه در یک دستم و سه اسلحه دیگر در دست دیگرم  بود برداشتم تا مبادا به دست بعثی های صدامی بیفتد. سپس دوان دوان خود را به بچه ها رساندم و هرکدام را به یکی از بچه ها دادم و تا صبح همچنان شتابان می دویدیم.

نزدیکی های صبح بود که گفتند نمازتان قضا نشود؟ مانده بودیم در حال حرکت چگونه نماز بخوانیم؟ گفتند: با تیمم، درحالی که می دویدیم دستمان را روی خاک های شلوارمان زدیم تیمم کردیم و درهمان حال که دشمن مدام بالای سرمان گلوله کاتیوشا می ریخت، با سرعتی که می دویدیم نماز را می خواندیم. الان که به یاد نماز خواندن آن روز می افتم واقعا خنده ام می گیرد.

فاش نیوز: حضور 33 ماهه درجبهه زمان کمی نیست. پس می توان گفت در عملیات های مختلفی حضور داشتید؟

- بله، بنده در عملیات های کوچک و بزرگ در منطقه کردستان و بوکان حضور داشتم و در یکی از این عملیات ها که کومله ها می خواستند یک روستا را تخلیه کنند ما حمله کردیم و در جریان درگیری، آنها فرار کردند و خوشبختانه این اتفاق نیفتاد. در عملیات والفجر1 و والفجر 2 درمنطقه بودم، اما در عملیات ها حضور نداشتم؛ در عملیات والفجر4 در دو مرحله حضور داشتم؛ درعملیات خیبر و پس از آن، پدافندی هم داشتیم و بعد از آن  جانباز شدم.

 

فاش نیوز: چطور مجروح شدید؟

- سربازی ام تمام شده بود و دیگر پاسدار وظیفه شده بودم که به تهران آمدم. پدرم که آن زمان در قید حیات بود به من اصرار کرد که باید ازدواج کنم تا دیگر به منطقه نروم. من گفتم نمی توانم و باید به جبهه بروم و خلاصه زیربار نمی رفتم اما ایشان روی حرف خود اصرار داشت تا اینکه  ازدواج کردم.

حدود 8ماهی از ازدواج ما گذشته بود که من تصمیم گرفتم دوباره به جبهه برگردم. همسرم هم مخالف رفتنم بود زیر آن موقع ایشان باردار بود و نگرانی او هم بی مورد نبود، اما من واقعا نمی تواستم بمانم. تا اینکه  درسال 1365 درعملیات "سیدالشهدا ادرکنی"  درمنطقه فکه که نیروهای دشمن از سه جناح حمله و سه منطقه فکه، مهران و پیرانشهر را گرفته بودند حضور داشتم. ما در فکه بودیم و می خواستیم پاسخ پاتک دشمن را بدهیم و حمله کنیم که در همانجا مجروح شدم و دیگر نتوانستم به منطقه برگردم.

 

فاش نیوز: در آن لحظه چه حسی داشتید؟

- احساسم این بود که من تا یک ماه دیگر حالم خوب می شود و دوباره به جبهه برمی گردم؛ اما متاسفانه این اتفاق هرگز نیفتاد. اما دائم حسرت حال بچه هایی را می خوردم که در جبهه بودند و نمی توانستم کنارشان باشم. گاهی با خود فکر می کنم و می گویم کاش آن روز کار من یکسره شده بود، اما به هرحال تقدیرالهی بر این بود و ما تسلیم به رضای پروردگاریم.

فاش نیوز: آیا تا به حال شده از وضعیت جانبازیتان احساس نارضایتی داشته باشید؟

- اصلاً؛ زیرا خداوند به قدری به انسان توان و صبر می دهد که قابل بیان نیست؛ اما ای کاش می توانستیم بیشتر از اینها کار کنیم. خاطرم هست در همان عملیاتی که من مجروح شدم بسیاری از بچه ها شهید شدند و من همیشه حسرت آن را می خورم که چرا آنها رفتند و من جا ماندم، اما خدا را شکر و راضی هستم به رضای خدا.

 

فاش نیوز: در حال حاضر جانبازان نخاعی با چه مشکلاتی مواجه هستند؟

- مشکلات جانبازان نخاعی بسیار زیاد است و من از همه مسئولان شاکی هستم، رفتار آنها جانبازان را آزار می دهد، آنها تامین جانبازان را فقط در بعد مادی می بینند. زمانی که می خواهند برای جانباز کاری انجام دهند، برای مثال یک حقوق می خواهند بدهند در بوق و کرنا می کنند که ما فلان مقدار را به جانباز می دهیم اما آن را هم نمی دهند.

از نظر درمان و دارو جانباز را اذیت می کنند، آنها نمی دانند فردی که برای حفظ این مملکت جانش را کف دستش گذاشته و اکنون بهترین سرمایه اش که سلامتی است را هم ندارد درمان و حفظ باقی مانده سلامتی اش مهمترین چیز است. من خودم زمانی که مجروح شدم جوان بودم و تنها مشکلم معلولیتم بود، اما در حال حاضر  بسیاری از ما جانبازان با مشکلات نظیر چربی خون، فشارخون بالا، تری گلیسیرید بالا و ناراحتی قلبی و ریوی روبرو هستیم.

فاش نیوز: به عنوان یک جانباز خواسته تان از مسئولان و متولیان امور ایثارگری چیست؟

- این حقیقت تلخی است که ظرف 6 ماه گذشته 30 نفر از دوستان مان شهید شده اند، عمر جانبازان ما زیاد نیست، پس مسئولان باید کاری کنند که  جانبازان ذره ای دلهره و نگرانی درمانی نداشته باشد. یک فوتبالیست زمانی که به تیم مقابل گل می زند مسئولان ذیربط میلیاردها تومان به او پاداش می دهند اما آیا جانبازی که جانش را برای کشورش فدا کرده باید فراموش شود؟!

به نظر من جانباز باید در رفاه کامل باشد؛ چرا درحق او کم کاری می کنند؟ در قیامت ما جانبازان یک به یک جلوی شما مسئولان را می گیریم و بابت ظلمی که به ما کرده اید باید پاسخگو باشید.

چرا جانباز باید با شرایط جسمانی سخت، نسبت به کسی که خاک جبهه را هم نخورده و حالا در رأس کار است و بالاترین حقوق را دریافت می کند، کمترین حقوق را بگیرد. خدا را شاهد می گیرم من پس از مجروحیتم 9 ماه از بنیاد حقوق نمی گرفتم. اکثر قریب به اتفاق جانبازان دهه پنجم زندگی خود را سپری می کنند اما تا کی باید با مشکلات بسازند.

چرا باید یکی 100میلیارد پول را بردارد و برود و دیگری 300میلیارد، آیا ضربه ای که این مسئولان به ما می زنند صدبرابر خطرناکتر از ضربه ای نیست که آمریکا به ما می زند؟ مسئولان مدیون خون شهدا، جانبازان نخاعی و شیمیایی و اعصاب و روان هستند.

در زمینه دارو هم وضع همینطور است؛ متاسفانه بنیاد قدر این جانبازان را نمی داند. جانبازان ولی نعمتان جامعه هستند، آنها خواسته زیادی ندارند. اما گاهی برای گرفتن یک نامه یک جانباز باید ساعت ها معطل بماند.

ایثار و شهادت است که کشور را از تعدی دشمن دور نگه داشته است و امروز می بینیم که آمریکا  تا اراده کند یمن، بحرین، افغانستان و دیگر کشورهای حوزه خلیج فارس را در چنگال خود می گیرد، اما با گذشت 38سال از پیروزی انقلاب هنوز نتوانسته است به ملت ما بگوید بالای چشمتان ابروست.

 

جانباز ملا حسینی در ادامه صحبت های خود به  بیان حقیقت تلخی می پردازد که سخت دلگیرمان می کند. او می گوید:

- در کشورهای اروپایی به جانباز و بازماندگان جنگ حقوق مکفی می دهند تا مشکل مالی نداشته باشند. من خودم در بنیاد شهید پدر شهیدی را دیدم که آمده بود نامه ای بگیرد تا زمانی که بر سر مزارها قرآن بخواند ماموران گشت بهشت زهرا(س) او را اذیت نکنند تا بتواند امرار معاش کند.

خاک عالم بر سر بنیاد شهیدی که با ولی نعمتان خود چنین رفتاری می کند. پدری که فرزندش را برای این مملکت از دست داده آنقدر مناعت طبع دارد که دست نیاز به سوی بنیاد دراز  نکند که حقوق ناچیزش را اضافه کند؛ تنها درخواستش یک نامه است که بتواند امور زندگیش را بگذراند.

واقعا باید به حال بنیاد خون گریست، متاسفانه اینها زخم هایی است که ما را آزار می دهد. درست است که جانباز برای رضای خدا رفته و جانباز شده اما این به معنای آن نیست که بنیاد وظیفه اش را فراموش کند.

فاش نیوز: جانبازان برای ترددهای شهری با چه مشکلاتی مواجه هستند؟

- متاسفاته امکانات تردد شهری برای جانبازان واقعا کم است، چندی پیش جانبازی می گفت 17سال است که از خانه ام بیرون نیامده ام! من به شدت از این موضوع ناراحت شدم که چرا باید امکانات رفت و آمد برای جانباز به قدری کم باشد که یک جانباز نتواند 17 سال  در شهر به راحتی تردد کند. 

برای ما جانبازان یک پله ده سانتی حکم یک دیوار بلند را دارد که نمی توانیم ار آن عبور کنیم. البته برای موضوع "مناسب سازی شهری" چندین جلسه با شهرداری های مناطق مختلف داشته ایم که شاید میزان مناسب سازی ها در شهر تهران به یک درصد هم نرسد.

در صورتی که در تمام کشورها درخیابان ها و  حتی پاساژها هم رمپ هایی برای سهولت رفت و آمد معلولین آنها درنظر گرفته شده است. اما ما برای رفتن به مسجد هم مشکل داریم؛ حتی بارها اعلام کرده ایم که خودمان هزینه مناسب سازی را تقبل می کنیم. چرا که این موضوع خاص جانبازان نیست و معلولان و سالخوردگان هم نیاز به این امکانات دارند.

برای مثال یک جانبازی که می خواهد به هتل برود امکانات مناسبی استفاده او نیست و سرویس بهداشتی که مناسب استفاده جانباز ویلچری باشد در هتل ها تعبیه نشده است. مسئولان تا دلتان بخواهد از تکریم جانبازان سخن می گویند و شعار می دهند اما متاسفانه از خدمات خبری نیست.

 

فاش نیوز: به نظر شما وجود آسایشگاه برای جانباز نخاعی تا چه میزان لازم وضروری است؟

- بنده اوایل مجروحیتم که به آسایشگاه رفتم بیش از سه - چهارماه در آسایشگاه نماندم اما امروز آسایشگاه برای جانبازان لازم است زیرا جانبازان در میانسالی قراردارند و با بیماری هایی از قبیل درد دست ها و آرتروز گردن و سایر مشکلات دیگر مواجه اند. بالطبع فرزندان جانبازان که از آنان نگهداری می کردند یا ازدواج کرده اند و همسران جانبازان هم دیگر توانایی و نیروی سابق را ندارند.

به نظر من باید آسایشگاه های مجهزی وجود داشته باشد که جانبازان بتوانند هفته ای دو یا سه روز را آنجا باشد تا هر دو طرف بتوانند کمی استراحت کنند اما متاسفانه تعداد آسایشگاه ها با توجه به تعداد جانبازان نخاعی بسیار کم است.

 

فاش نیوز:  امکانات تفریحی - رفاهی ای که بنیاد که به جانباز ارائه می دهد تا چه حد قابل قبول است؟

- بنیاد با آنهمه کبکبه و دبدبه در این مورد بسیار ضعیف عمل می کند، اما مثلا" یک موسسه مانند «هیئت عباسیون» که یک نهاد خودجوش و مردمی است، در حد توان خود همه ی اقشار جانبازان را به سفرهای زیارتی و سیاحتی می برد که واقعا برای روحیه ی جانبازان موثر است. متاسفانه بنیاد شهید وظیفه خود را فقط  در حد تامین حقوق ماهیانه جانبازان می داند و بس.

درخصوص بحث درمان هم قرارداد بنیاد با بیمه ایران تمام شده و درحال حاضر با بیمه دی قرارداد بسته شده است.  دوستان جانبازی که نیاز به بستری شدن دارند زمانی که به بیماستان های تریتا و پیامبران مراجعه می کنند پذیرششان منوط به پرداخت هزینه آزاد آن است.

 فاش نیوز: نظرتان راجع به شهادت شهید حججی چیست؟

- من به حال این شهید عزیز واقعا غبطه می خورم زیرا خدا او را بسیار دوست داشت که این چنین عزتمندانه پذیرفته است. البته تمام شهدای مدافع حرم ارزشمند هستند. ما جانبازان برای خاک کشور خودمان رفتیم و جانباز شدیم اما آنها در کشوری که حتی زبانشان هم مشترک نیست در شرایط سختی می جنگند.  انشالله که خداوند همه آنها را با امام حسین(ع) محشور نماید.

 

 فاش نیوز: و کلام پایانی؟

- تنها سخنم با دوستان جانبازم این است که می دانم زندگی به سختی می گذرد اما باز هم باید تحمل کرد. پشتوانه رهبر و دنباله رو ایشان باشیم و از جان و دل حمایتش کنیم تا ان شاالله این انقلاب را به دست امام زمان(عج) بسپاریم.

یاعلی مدد

گفت و گو از صنوبر محمدی


کد خبرنگار : 17