تاریخ : 1396,شنبه 29 مهر16:31
کد خبر : 56228 - سرویس خبری : اخبار

گلایه از هلال احمر

به خاطر یک معافیت پزشکی ...!


به خاطر یک معافیت پزشکی ...!

وقتی به مشکلات بعد از شهادت پدرم فکر می کنم، سرم سوت می کشد و انگار کوهی از آوار بر سرم خراب می شود

فاش نیوز- وقتی به مشکلات بعد از شهادت پدرم فکر می کنم سرم سوت می کشد و انگار کوهی از آوار بر سرم خراب می شود.

 روزی که در جنگ حق علیه باطل شرکت می کردید قطعا فکر نمی کردید که فرزندان شما از حق خود محروم و سرباراضافی جامعه باشند. پدر جان انگار مسئولین در شعارهایی که سرمی دهند فقط یادی از شهدا می کنند و ادعای توخالی ارادت و خدمت گذاری به ایثارگران را فریاد می زنند.

 پدر نیستی که ببینی ما فرزندا شهدا بعد ازشهادت مبارک شما چه کشیدیم، پدر جان بعد ازشهادتت ما را نزد چه کسانی به امانت گذاشته اید. پدرجان نیستی که ببینی من هم اگر فرزند وزیر و یا وکیلی بودم الان در بهترین مناصب دولتی مشغول به کار می شدم.

 اما اکنون که نیستی من یک معلول بیکارم، نه شغلی و نه کاری دارم نوه های شما که دو دختر هستند فقط از روی عکس ها شما را می شناسند وهمه جا به وجود شما افتخار می کنند ولی حال دل آنها مثل پدرشان اصلا" خوب نیست.

  پدر جان، چند روزپیش تولد 35 سالگی ام بود بدون اینکه برای خانواده تا این سن فایده ای داشته باشم، از خدمت معاف شدم ولی نه به خاطر قوانین ایثارگری بلکه بخاطر معلولیتی که داشتم شامل معافیت پزشکی شدم که ای کاش نمی شدم.

  متاسفانه همین معافیت پزشکی آینه دق من و فرزندانم شده است و به خاطر آن، بهانه به دست دستگاه های اجرائی افتاده است تا مرا از حق داشتن یک شغل مناسب با توجه به تحصیلاتی که دارم محروم کنند. پدرجان متاسفانه معلولیت بدتراز اعتیاد است و همانند بلای خانمان سوزی شده است که باید تا ابد جور آن را کشید.

 پدر جان شش ماه پیش در آزمون استخدامی هلال احمر شرکت کردم و در شغل کارشناس روابط عمومی اردبیل پذیرفته شدم. وای چه حال خوشی داشتم و آن روزها حال من اصلا قابل وصف نبود و با جملات نمی شود آن را توضیح داد که چه آرزوهایی برای خود و دخترانم داشتم، اما انگار زیادی به این سیستم دلخوش بودم.

  متاسفانه در مراحل گزینش به خاطر داشتن معافیت پزشکی عذر مرا خواستند و گفتند شما در آینده آدم مفیدی برای سازمان نیستید، آنها اصلا" نفهمیدند مشکلم چیست. پدر جان اصلا" نفهمیدند یا نخواستند بفهمند که یک شخص را نباید صرف داشتن معافیت پزشکی از حق طبیعی خود (که داشتن حق یک زندگی بدون دغدغه است) محروم کنند. شاید خودشان از نظر جسمی افراد سالمی هستند و نمی توانند درک کنند که من بیشتر از آنها به این شغل نیاز دارم.

 پدر جان! توسط آقای الف مدیرکل اشتغال و آقای ت مدیرکل حوزه ریاست بنیاد شهید به مدیرکل منابع انسانی هلال احمر نامه ارسال و شرایط من به آنها توضیح داده شد اما تلاش من به نتیجه ای نرسید و در جواب اعتراض ها تعریف جدیدی از کارشناس روابط عمومی ارائه کردند.


 استدلال آنها این بود که با توجه به شرایط مشارالیه و پست انتخابی از سوی نامبرده (که متضمن فعالیت در شرایط سخت کوهستان و غیره... است) جذب ایشان میسر نمی باشد.
پدر جان شغل کارشناس روابط عمومی یک شغل ستادی و دفتری است نه یک شغل عملیاتی مانند امداد و نجات که لازم است شخص در شرایط سخت کوهستان مامور به انجام وظیفه باشد.


 پدر جان! بعد از شهادت شما عناد و دشمنی با ایثارگران بسیار زیاد شده است و انگار دوره ایثار و ایثارگری رو به فراموشی رفته است، اکنون که این نامه را برای شما می نویسم در این فکر هستم که مسئول روابط عمومی هلال احمر که خود تعریف روابط عمومی را بهتر از من می داند در دفاع از سازمان خود از کدام تعریف استفاده خواهد کرد. آیا از شغل روابط عمومی یا از اعمال ناثواب سازمان در برخورد با من دفاع خواهد کرد.

 پدر جان در همین سیستم افراد معلول زیادی را می شناسم که در رده های بالای مدیریتی و حتی به عنوان وکیل مردم در مجلس شورای اسلامی حضور دارند، اما متاسفانه از ما  یادی نمی کنند و افراد سالم نظام هم در حال سلفی گرفتن با دیگران هستند.

 پدر جان کاش می شد با همین معلولیت عازم دفاع از حرم بی بی می شدم تا فرزندانم بدانند که پدرشان هم مانند محسن حججی ها بدون ترس از دشمن قدار می تواند در دفاع از حرم ، تن و سر ناقابل خود را فدا کند.

میر محسن بابائی فرزند شهید معظم میر فرزانه بابائی از استان اردبیل


کد خبرنگار : 20