تاریخ : 1396,دوشنبه 15 آبان15:30
کد خبر : 56326 - سرویس خبری : اخبار

حکایت سرگردانی ارباب رجوع در بنیاد یزد؛

کارمندان رفتند دارت بازی کنند!


کارمندان رفتند دارت بازی کنند!

سلام و صلوات خدا بر روح آن مرد بزرگی که گفت: «نگذارید پیشکسوتان جهاد و شهادت در پیچ وخم روزمره زندگی فراموش شوند».

سید رسول امامی -  بسم رب شهدا؛ سلام و صلوات خدا بر روح آن مرد بزرگی که گفت: «نگذارید پیشکسوتان جهاد و شهادت در پیچ وخم روزمره زندگی فراموش شوند». بزرگ مردی که گفت: «خانواده شهدا چشم و چراغ این ملتند». وای و هزاران واویلا از اینکه بنیادی که برای حمایت و دستگیری از این جماعت خانواده شهید و جانباز درست شده خودشان ما را فرامش کرده اند و چیزی که برایشان مهم نیست ایثارگر است.

من جانباز دیروز دوشنبه اول آبان بالاجبار از شهرستان برای گرفتن یک معرفی نامه به بنیاد شهید استان یزد مراجعه کردم. ساعت 30/11 وارد بنیاد استان شدم. هر اتاقی رفتم گفتند وقت نماز است. در حالی که هنوز 20 دقیقه به نماز مانده بود. حواله دادند بعد نماز مراجعه کنم. نماز خواندن کارمندانشان تا ساعت یک ظهر ادامه داشت. نماز خواندند، بعد قرآن خواندند و من همینطور معطل بودم و ثمری نداشت. بعد از نماز هم کسی نیامد.

گفتند کارمندان مسابقه دارت دارند و باید مسابقه بدهند، بروید و فردا بیایید. خدا شاهد است خونم به جوش آمده. برای درمان ما پول ندارند، برای ورزش و مسافرت جانبازان پول ندارند ولی پول دارند که برای کارمندانشان مسابقه دارت بگذارند. همه از زن و مرد توی نماز خانه بنیاد استان مسابقه می دادند و هیچ اهمیتی برایشان نداشت که من و امثال من معطل یک نامه هستیم. خواستم رییس اداره را ببینم و گلایه کنم؛ گفتند باید یکشنبه مراجعه کنی تا با مدیرکل ملاقات داشته باشی. معاون ها دو نفر نبودند و یک نفرشان سر مسابقه بودند و بازدید می کردند و عکس و فیلم می گرفتند.

شما را به خدا این تشکیلاتتان را جمع کنید. دستمان که به بزرگترهای این بنیاد نمی رسد، لااقل این شکایت من را در سایتتان بگذارید شاید این روسای بنیاد یزد کمی خجالت بکشند. والله خجالت دارد؛ زن ومرد نامحرم مسابقه دور هم جمع شوند. دست آخر من بدون نامه از این اداره روانه شهرم شدم تا دوباره فردا بروم و خدا می داند فردا دوباره چقدر اذیتم کنند.


کد خبرنگار : 19