تاریخ : 1396,چهارشنبه 03 آبان19:42
کد خبر : 56329 - سرویس خبری : اخبار

کجا رفت روحیه های دهه شصتی؟!


کجا رفت روحیه های دهه شصتی؟!

می دیدم رزمندگانی را که از تیر و تانک و خمپاره و دوشیکا و تیربار و میگ و میراژ و ... هراسی نداشتند، همه با ترس و لرز صحبت می کردند!

رزمنده درمانده - در تاریخ 96/6/28 روز جمعه ساعت 7 صبح با صدای زنگ گوشی از خواب بیدار شدم.

 بعد از سلام و احوال پرسی گفتند که از کمیسیون پزشکی سپاه مزاحم می شوم. امروز عصر ساعت چهار کمیسیون عالی در یاسوج برگزار می شود. جهت اطلاع جنابعالی زنگ زدم.

 من هم دست پای خود را گم کردم و مدارک خود را جمع و جور کردم و با عجله رفتم ترمینال. دو ساعت معطل شدم تا مسافران تکمیل شدند. ساعت 2بعد از ظهر رسیدم یاسوج و تا موفق شدم آدرس را پیدا کنم ساعت سه شد که رسیدم.

 یک لحظه احساس کردم که وارد مقر تیپ 48 فتح در زمان جنگ شدم. همه همرزمان را با کمی تامل و پرس و جو شناختم. فرمانده تا بیسیم چی تا پیک موتری و تیربارچی و تدارکات و امدادگر ... همه و همه بودند اما با قیافه و رنگ و رخساری بسیار متفاوت و باور نکردنی!
560نفر از رزمندگانی که مدعی بودند که در منطقه آلوده یا شیمیایی بودند و عکس اچ ار سی تی و دیگر مدارک در دست همه مشاهده می شد هر کس از خاطرات زمان جنگ سخنی می گفت.
ولی آنچه دیگران دیدند و آنچه من دیدم متفاوت بود.

 من می دیدم رزمندگانی را که از تیر و تانک و خمپاره و دوشیکا و تیربار و میگ و میراژ و ... هراسی نداشتند، همه با ترس و لرز صحبت می کردند!
من دیدم رزمندگانی را که در شب سیاه و سرد برفی در کوه های بلند کردستان لبخند بر لب داشت ولی امروز در بین دوستان رنگش زرد و از دلهره می لرزید!
من دیدم رزمندگان با صداقتی را که در جنگ وقتی ساعت چهار صبح پستش تمام می شد، نفر بعد را بیدار نمی کرد ولی امروز دنبال راه و ترفندی می گشت که بتواند به هر  طریقی از کمیسیون نتیجه مثبت بگیرد!
من دیدم رزمنده ای را که وقتی بالای ابرویش شکافته بود و با چفیه می بستش و حاضر نبود ساعتی به بهداری پشت خط برود و امروز تلاش می کرد تا نتیجه کمیسیونش مثبت اعلام شود!

 کی می خواهد به این سوال بزرگ پاسخ دهد که چه عواملی باغث گردید که آن روحیات دهه 60امروز بدین شکل تغییر پیدا کند؟
من احساس می کنم که دو عامل باعث چنین تغییر رفتاری شد:

ا- بی عدالتی
2- نیاز

بی عدالتی که بعد از جنگ رزمندگان را تقریبا در تمام بخشنامه های ایثارگران یا به حساب نیاوردند یا هم اگر نامی از آنها آوردند هیچ گاه عملی نشد!
امروز رزمنده دیروز در برابر زن و فرزند خود شرمنده است. او نمی تواند خرج و مخارج خانواده را تامین کند. او نمی تواند هزینه پزشکی فرزند کوچکش را پرداخت کند.

آیا زمانی که ماشین تبلیغات جنگ در فلان روستا مارش جنگ پخش می کرد و نوار آهنگران ندا سرمی داد ((ای لشکر صاحب زمان آماده باش آماده باش )) نوعی نیاز نبود که با زبانی دیگر از مردم می خواستند که ما به شما در جبهه نیاز داریم؟ بند کفش هایتان را محکم ببندید و مهیای رفتن به جنگ شوید.

آن روز ما به نیاز نظام مقدس لبیک گفتیم
اما امروز آیا دولت مردان و نمایندگان مجلس به نیاز مردان جنگ آن روز لبیک می گویند؟
آیا کسی هست که به سوالات بی پاسخ این مردان جنگی پاسخ درست دهد؟
این را هم در نظر داشته باشید علی رغم آنکه جمعیت ایران در سال 67 بین 38تا 40میلیون نفر بود و جمعیت عراق کمتر از نصف جمعیت ایران بود. عراق 12 لشکر بیشتر از ایران نیرو داشت.

 این بدین معناست که از جمعیت 40میلیونی اگر 20میلیون مرد باشد و 15میلیون نفر شرایط حضور در جنگ را داشتند، کمتر از 10در صد از مردم به صورت داوطلب در جنگ شرکت کردند.
آیا امروز نباید این ده درصد که بیش از نیمی از آنها دار فانی را وداع گفتند، تاج و سر این نظام باشد؟!
آیا نباید همه آنها از پرداخت هزینه های درمانی معاف شوند؟
تا کی باید این بی عدالتی را ببینیم و ...


کد خبرنگار : 20