تاریخ : 1396,جمعه 26 آبان15:30
کد خبر : 56593 - سرویس خبری : گزارش و گفت و گو

پیاده روی اربعین با طعم وی آی پی!


پیاده روی اربعین با طعم وی آی پی!

امسال چندمین سالیه که تعداد قابل توجهی از جانبازان نخاعی ویلچری به صورت خودجوش با وجود وضعیت جسمی خاصشون تو پیاده روی اربعین شرکت می کنند؛ البته نسبت به سال های قبل امکانات بهتر شده، بعضی از موکب ها سرویس فرنگی نصب کردن ولی با وجود اینکه تعداد قابل توجهی از موکب ها توسط ایرانی ها تجهیز و حمایت میشه و مدیریتش با ایرانی هاست و بارها توسط جانبازان پیگیری صورت گرفته؛

سجاد قنبری

دکتر سجاد قنبری - امسال چندمین سالیه که تعداد قابل توجهی از جانبازان نخاعی ویلچری به صورت خودجوش با وجود وضعیت جسمی خاصشون تو پیاده روی اربعین شرکت می کنند؛ البته نسبت به سال های قبل امکانات بهتر شده، بعضی از موکب ها سرویس فرنگی نصب کردن ولی با وجود اینکه تعداد قابل توجهی از موکب ها توسط ایرانی ها تجهیز و حمایت میشه و مدیریتش با ایرانی هاست و بارها توسط جانبازان پیگیری صورت گرفته؛ ولی باز تقریباً هیچ کدام از موکب ها برای اقامت جانبازان با شرایط خاص مناسب سازی کامل نشدن، توجیهشون هم اینه که فعلاً اول کاریم!

شاید بپرسید چرا از لفظ توجیه استفاده کردم؛ البته من هم به حجم بالای زائران و خدمات به ایشان آگاهم و بالعینه دیدم و جای تقدیر و تشکر هم داره، ولی اینکه از لفظ توجیه استفاده کردم به خاطر اتفاقاتیه که تو سفر اخیر برام افتاد و به قول معروف چشمم به مسائل پشت پرده ای افتاد که شاید قبلاً دقت نکرده بودم.

شب اول رو توی یه موکب ایرانی توقف کردم، حیاط و حسینیه پر بود. گوشه انتهایی حیاط، نزدیک پله ها که به سمت طبقه دوم می رفت، یه تعداد خادم بودن که ظاهراً نقش حفاظتی داشتن و تنها افراد خاصی رو که می شناختن به طبقه دوم راه می دادن. وقتی ازشون در مورد وجود جای مناسب برای اسکان با توجه به شرایط خاص خودم سوال کردم، اظهار کردن همین حیاط و حسینیه هست. طبقه بالا مدیریت موکب هستند که الان هم جلسه دارن و کی و کی مهمانشون هستن.

به هرحال با کمک همون خدام یه گوشه از حیاط رو جا انداختم و چند تا از خدام کمک کردن که با پتو حائلی درست کنن تا بعضی کارهای شخصیم رو بتونم انجام بدم. البته این موکب سرویس فرنگی داشت ولی خب دوستان ویلچری قطع نخاع میدونن که حائل برای چی برای ما لازمه و بودن تو محیط جمع، بدون حیاط خلوت یعنی چی. ولی خوشبختانه تو همین اثنا، به صورت اتفاقی یکی از مسئولین وضعیت ما رو دید و با وساطت و سفارش ایشون، ما منتقل شدیم به طبقه دوم موکب که بعد فهمیدیم محل استقرار مهمانان ویژه هست با سوییت های جداگانه و تخت و کولر و ...

صبح روز بعد، اول وقت بعد نماز راه افتادیم. نزدیک های ظهر دیگه گرمای هوا و آفتاب، طاقت ادامه راه رو از من گرفته بود. به خاطر سطح بالای مجروحیت، تعریق ندارم. هر جا می رسیدم، آب روی خودم خالی می کردم. یه چفیه همرام بود که مرتب خیس می کردم و روی سرم مینداختم ولی باز شدت گرما برام طاقت فرسا بود.

رسیدم به یه موکبِ ایرانیِ دیگه که اتفاقاً وابسته به بسیج شهرداری بود. این باز هم رفتم سراغ خدام. چندتاشون که باز اظهار بی اطلاعی کردن! جالبش اینجاست که ظاهرشون این بود که از اعضا بسیج نهاد مربوطه هستند؛ ولی وقتی ازشون خواستم که برن با مسئولشون صحبت کنن و اطلاع بدن که یه جانباز ویلچری تو آفتاب منتظره، اگه جای مناسب و خنکی برای استراحت دارید، راهنماییش کنید. با کمال تعجب بهم نگاه می کردن که چطور جلوی آفتاب بی تاب هستم. ولی می گفتن که ما اجازه نداریم محلمون رو ترک کنیم. باید بایستین نفر بعدی بیاد!

جواب و عکس والعمل یکی دیگشون هم جالب بود. ایشون مسئول پیج افراد گمشده بود. وقتی ازش پرسیدم، گفت: "بله یه جای وی.آی.پی این موکب داره که از مهمون های ویژه پذیرایی میکنن. پرسیدم: مسئول موکب کیه؟ گفت: مسئول موکب آقای .... هست و الانم  آقای .... از مسئولین مهمونشون هستن.

موقع نماز که شد و می خواست بره و به قول معروف اجازه پیدا کنه که محل خدمتش رو ترک کنه، ازش خواستم به همون آقای مسئول بگه یه جانباز ویلچری اومده، یه جای استراحت خنک برای چند ساعت لازم داره. گفت: حتماً همین الان میرم اطلاع میدم.

نشون به اون نشون که هنوزم رفته که بیاد! به هرحال با هر زحمتی بود با توجه به اینکه حیاط موکب سنگ ریزه ریخته بودن و حرکت توش سخت بود، خودمو به یکی از چادرها رسوندم و مستقر شدم. هوای چادر خیلی گرم بود. کولر گازی داشت ولی وسط چادر بود و پر از جمعیت. به همین خاطر چون نمی شد اون همه آدم رو که داشتن استراحت می کردن بیدار کنم، همون دم در با کمک چند نفر رو زمین ولو شدم و باز من بودم و چند بطری آب و چفیه ای که هر چند دقیقه خیس می کردم.

بگذریم امسال هم خدا توفیق داد که پیاده روی اربعین قسمتون شد. سال های قبل سرما بود و امسال گرما.

حالا متوجه شدید که چرا گفتم توجیه؟!

چون موکب های ایرانی با وجود این که چندین ساله مرتب با حضور جانبازان ویلچری تو پیاده روی درگیر هستند و هر سال هم قول مناسب سازی میدن؛ ولی باز خبری از محل اسکان مناسب نیست ولی همین موکب ها از همون بدو تاسیس، اقدام به تجهیز واحدهای وی.آی.پی برای اقامت مسئولین و مدیران و آقازاده ها کردن. ظاهراً نور چشمی ها قصد ندارن دست از این وی.آی.پی بازی بردارن حتی تو پیاده روی اربعین!

اصل زیبایی اربعین به همین یکی بودن و فرق نداشتن دوست داران اهل بیته که بدون توجه به رنگ و نژاد و کشور و زبان، کنار هم راه میرن و شب هم کنار هم توی یه موکب بغل هم می خوابن. اصلاً قشنگیش به همینه که معلوم بشه اینجا شاه و وزیر و وکیل و ادم عادی، همه گدای این آستان هستن و فرقی باهم ندارن.

ولی خب ظاهراً اون خط اشرافیت پنهان، حاضر نیست از خیر اربعین هم بگذره. البته رو عکس های سلفی پیاده روی حساب کردن، ولی آقای نور چشمی! درسته مردمی بودنت رو با کنار مردم پیاده روی کردن جار می زنی؛ ولی کاش شب هم پیش همون مردم تو سرما و گرما می خوابیدی!

به هر حال خدا پیاده روی امسال رو از همه قبول کنه. چه اونایی که با هر سختی بود این چند روز رو زیر چادر با سرما و گرما گذروندن و چه اونایی که پیاده روی رو با طعم وی.آی.پی طی کردن


کد خبرنگار : 23