تاریخ : 1396,یکشنبه 19 آذر15:08
کد خبر : 57000 - سرویس خبری : گزارش و گفت و گو

گفت و گو با عروس و همسر جانباز «عبدالعلی ذاکری»

زندگی بدون وجود او را لحظه ای نمی خواهیم!


زندگی بدون وجود او را لحظه ای نمی خواهیم!

در این مدت 10سالی که با این خانواده آشنا هستم هنوز به درک درستی از زندگی این دونفر نرسیده ام. پدر و مادرهمسرم عاشقانه درکنار هم زندگی می کنند، چرا که با مشکلات عظیمی که بر دوش این زوج سنگینی می کند، زندگی آنان بسیار پایدار و عشق میان این دو بسیار عمیق است.

خانم محمدی

فاش نیوز - از اولین ساعات خبر بستری شدن جانباز نخاع گردنی "عبدالعلی ذاکری" از جانبازان خوزستانی دربیمارستان خاتم الانبیا(ع) نگذشته که برای دیدار و عیادت این عزیزِ جانباز، سر از پا نمی شناسم. شاید علت آن همانی باشد که خانم جعفری از دوستان ما در اهواز از این جانباز بزرگوار، بسیار سخن گفته اند و بسیاری از گفت گوهای فاش نیوز که به قلم خانم جعفری نیز آراسته می شود به واسطه  وجود جانباز ذاکری و ارتباط او با دیگر جانبازان خطه خوزستان است.

با ذکر این نکته که همهِ جانبازان با ارزش هستند، بنا بر احساس وظیفه و البته ارادت به جانباز ذاکری که بودن امروزمان را مدیون وجود او و چنین مردان بزرگ و سلحشوری هستیم، از اولین دقایق ملاقات خود را به بیمارستان رساندیم و خوشحال از این که سرساعت رسیده ایم و چند دقیقه بعد با یکی از حماسه آفرینان 8سال دفاع مقدس دیدار می کنیم سرازپا نمی شناسیم. اما خیلی زود فضای دلتنگی رخ ی نماید زیرا هرچه درباره ی او از اطلاعات بیمارستان بیشتر جویا می شویم کمتر نتیجه می گیریم. اما در آخرین لحظات متوجه می شویم که او را به بخش مراقبت های ویژه منتقل کرده اند.

به آرامی قدم به بخش آی سی یو می گذاریم و شماره بالای تخت ها را نگاه می کنیم تا به شماره 19 برسیم اما آخرین شماره عدد 18 را نشان می دهد. در یک لحظه درب اطاق "وی آی پی" باز می شود. اطراف بیمار، درون اطاق بسیار شلوغ است. قلبم گواهی می دهد که بیمار این اطاق، جانباز عزیزمان "عبدالعلی ذاکری"است. در میان شک و تردید، یکی از همراهان از اتاق بیرون می آید. به سمتش می روم و سراغ  جانباز ذاکری را می گیرم و درمی یابم که فرزند جانباز ذاکری است و عیادت کنندگان نیز برادران و برادرزاده ها و همرزمان جانباز ذاکری هستند که دور تختش را گرفته اند. حال پدر را که جویا می شوم می گوید که حال مساعدی ندارد. فشار خونشان بسیار نوسان دارد و گاهی به 24هم می رسد و زمانی هم با تزریق دارو افت فشار شدیدی پیدا می کند!

گرچه با توجه به شرایط ویژه ی این جانباز فداکار، توفیق گفت وگو با این جانباز عزیز از ما سلب می شود اما زمان را از دست نمی دهیم و به همراه فرزند ایشان به لابی بیمارستان می آییم که عروس خانواده به همراه سه فرزند خردسالش به انتظار خبر بهبودی پدرهمسرش نشسته است. خودم را معرفی می کنم و پس از مختصر آشنایی حال جانباز "عبدالعلی ذاکری" را از ایشان جویا می شوم.

"زینب" بانوی بسیار محجبه ای است که مدت ده سالی است عروس خانواده ی ذاکری است. زمانی که از او درباره ی جانباز ذاکری، سوال می کنم می گوید:

زمانی که ایشان برای تنها فرزندشان به منظور خواستگاری به منزل ما آمدند من ایشان را جانبازنخاعی دیدم که یک دستشان هم قطع بود. بعدها که شناختم نسبت به ایشان بیشتر شد دانستم که ابتدا یک دستشان درجبهه جنوب از بازو قطع می شود و 2ماه بعد به خواستگاری همسرشان می روند که در ابتدا با مخالفت خانواده ی همسر مواجه می شوند، اما همسر ایشان که خود از فعالان بسیج و از شیرزنانی است که از ابتدا در صحنه ی انقلاب حضور فعال داشته و گوش به فرمان امام(ره) بوده اند، خانواده را راضی می کنند و پس از مدت 7ماه عقد، ازدواج می کنند که 2ماه بعد هم آقای ذاکری درسال 1361 جانباز نخاعی می شوند.

همسر من هنوز به دنیا نیامده بودند که پدرشان نخاعی می شود. بنابراین هیچ گاه پدر را روی پا ندیده است.  گاهی همسرم می گوید: من بچگی نکرده ام. این حقیقت بزرگی است، زیرا همسر من از زمان چهارده سالگی کمک حال مادر در رسیدگی به وضعیت پدر و دوش به دوش مادر بوده است.

من در این مدت 10سالی که با این خانواده آشنا هستم هنوز به درک درستی از زندگی این دونفر نرسیده ام. پدر و مادر همسرم عاشقانه درکنار هم زندگی می کنند، چرا که با مشکلات عظیمی که بر دوش این زوج سنگینی می کند، زندگی آنان بسیار پایدار و عشق میان این دو بسیار عمیق است.

علت اصلی بستری شدن جانباز ذاکری را هم که جویا می شوم می گوید:

ایشان تاکنون سه بار مورد جراحی مثانه قرار گرفته و مشکلات امروز هم ناشی از آخرین عمل جراحی است که انجام شده است. ایشان از سه ماه پیش دچار اسپاسم شدید و تب و لرز بودند که در همین بیمارستان خاتم الانبیاء(ع) بستری و تحت مداوا قرار گرفتند و پس از بهبودی نسبی دوباره به اهواز برگشتند. اما به علت وضعیتی که داشتند بیشتر در آسایشگاه بودند که مجددا براثر تب و لرز در بیمارستان اهواز بستری شدند و چون جراحی ایشان در همین بیمارستان(خاتم الانبیا ص) صورت گرفته بود به درخواست خودشان، ایشان را به اینجا آوردیم و درحال حاضر هم بستری هستند.

او ادامه می دهد: از چند شب پیش که حال ایشان بد شده ما واقعا" یک شب آرام و قرار نداریم و این در مورد خانواده ی خود بنده و تمام کسانی که با ایشان شناخت و رفاقتی دارند صادق است. همه نگران احوال ایشان هستند و مدام در تماس تلفنی لحظه به لحظه  جویای احوال هستند و همه این ها از اخلاق خوش ایشان نشأت می گیرد.

وی درخصوص همسر حاج آقا ذاکری(مادر همسرش) نیز می گوید: با این که 35سال از زندگی مشترک این دو می گذرد و وضعیت جسمی آقای ذاکری روز به روز ضعیف تر و وخیم تر می شود اما همسر ایشان به معنای واقعی، پرستاری را گویی از حضرت زینب(س) آموخته اند و با نگرش به صبر این بانوی گرامی، سال هااست که صبورانه در کنار همسرشان زندگی می کنند. درحال حاضر هم که ایشان چند روزی است در بیمارستان بستری هستند از کنار تخت همسرشان کنارنمی روند، مگر در آخرین ساعت های شب که همسر من به بیمارستان می آید و ایشان چندساعتی را در منزل ما استراحت می کنند.

 

وی در ادامه می افزاید: ایشان رسیدگی بسیار خوبی به همسرشان دارند و آنقدر این وظایف را عاشقانه و از عمق وجود انجام می دهند که گویی چند پرستار در شبانه روز به کمکشان می آید در صورتی که ایشان به تنهایی تمام کارها را انجام می دهند، گرچه خود ایشان هم به خاطر مراقبت از همسر دچار مشکلات جسمی گردن وکمر هستند اما به ندرت اجازه می دهند که حاج آقا به آسایشگاه بروند و معتقدند تا جایی که در توان دارند باید به همسرشان خدمت نمایند و این نکاتی است که من بارها خودم از ایشان دیده و شنیده ام.

از عروس خانواده ی ذاکری می پرسم که فکر می کنید چه نیرویی آنها را در این سال ها اینگونه عاشقانه در کنار هم نگهداشته است؟

می گوید: اگرچه ایمان، صبر، عشق و علاقه لازمه ی زندگی است اما به نظر من نیرویی ورای همه این ویژگی ها زندگی این دو را مستحکم ساخته. زیرا خود جانباز با یک سری اعتقادات و آرمان ها به جبهه رفته و حالا هم جانباز شده اند، اما طرف دیگر قضیه همسر ایشان است که قطعا هم فکری و اعتقادات و در نهایت عشق همراه با بصیرت پایه های این رابطه عاشقانه را مستحکم تر ساخته اند.

وی در باره خصوصیات اخلاقی جانباز ذاکری و همسرشان نیز، چنین بیان می کند: این زن و شوهر هردو از نظر اخلاقی بسیار خوش رو و محترم هستند به طوری که آقای ذاکری با وجود هزاران درد و ناراحتی جسمی، در مواجهه با افراد، تمام ناراحتی و مشکلات جسمی خود را کنار می گذارند و کلامی بر زبان نمی آورند. ایشان حتی نسبت به افراد غریبه و حتی دوستان و آشنایان بسیار مهربان و خوش قلب هستند. نماز اول وقت ایشان یکی از مواردی است که  هیچگاه حتی در زمان سفر، میهمانی و یا به هر طریق به تعویق نمی افتد. صبوری ایشان مثال زدنی است، حتی هنگامی که در اوج درد هستند، تنها با ذکر و دعای فرج و حتی برای کسانی که به گردن آنها حقی دارند دعا می کنند و زمانی که آرامش می یابند صلواتی می فرستند و خدا را شکر می کنند. ایشان با این شرایط جسمیِ سخت، بسیار فعال هم هستند به طوری که عضو هیئت های جانبازان اهواز هستند و در مناسبت ها بیشترین فعالیت را دارند و به طور کلی از گوشه گیری و انزوا دوری می کنند. در کنار این فعالیت ها ایشان دانشجوی دانشگاه پیام نور در مقطع کارشناسی هستند و زمانی هم که درخانه هستند مدام درحال ارتباط گرفتن با جانبازان و حل مشکلات جانبازان هستند.

 

خانم جعفری، یار پرتلاش و فعالمان فاش نیوز در استان خوزستان نیز یکی از کسانی است که آشنایی چندساله ای با جانباز ذاکری دارد. ایشان درباره شخصیت و ویژگی های برجسته ی این جانباز صبور می گوید: زیباترین سجایای اخلاقی جانباز ذاکری قدردانی از کسانی است که سال هاست در آسایشگاه از جانبازان نخاعی پرستاری می کنند.

ایشان یکی از چهره های فعال و دلسوزی هستند که برای رفع مشکلات همرزمان جانبازش بارها با دعوت یارانش به عنوان یکی از اعضای اصلی هییت پیگیری امور جانبازان نخاعی استان خوزستان انتخاب شده اند.

وی خاطرنشان می سازد: من ایشان را دریکی از روزهای بهمن ماه سال 93 برای اولین بار دیدم که با کلام شهدایی خود، مرا درنشر ارزش های فرهنگ ایثار و شهادت یاری کردند و انگیزه و اراده ام را برای متجلی ساختن اسرار پنهان مانده حماسه یاران عاشورایی رزمندگان درکربلای خوزستان بیشتر کردند.

زمان ملاقات به سرعت سپری می شود و برادران و بستگان آقای ذاکری اطاق را ترک می کنند. بسیار مشتاقم که همسر جانباز ذاکری را هم اگر شده برای زمان کوتاهی ببینم که بحمدالله او از روی ادب برای بدرقه ی ملاقات کنندگان همسرش تا لابی بیمارستان می آید و در همین زمان فرزندش مرا به مادرش معرفی می کند.

او را بانویی فداکار، صبور و مهربان می یابم که دل در گرو عشق همسری داده و رفیق روزهای سخت و آسایش اوست و لحظه ای او را تنها نگذاشته و از زمان بستری شدن نیز در تمامی لحظات چشم به بهبودی او دوخته است. با هم که تنها می شویم، وقتی حال همسرِ جانبازش را جویا می شوم «الحمدلله»ی از عمق وجود بر زبان جاری می سازد، اما خیلی زود چشمان خسته اش به اشک می نشیند و بریده بریده می گوید: زندگی بدون وجود او را برای لحظه ای نمی خواهم... می گوید این لطف الهی است که خداوند شامل حال من کرده که لیاقت همراهی یک جانباز را دارم. از زندگی در کنار ایشان کوچکترین احساس ناراحتی ندارم و در این سال ها به اندازه ی ذره ای از عشق ایشان در دلم کم نشده است.

بسیار مهربانانه سخن می گوید. از نگاهش می خوانم که برای دیدار همسر، قلبش از پاهایش شتابان تر است اما آنقدر ماءخوذ  به حیاست که منتظر خداحافظی من می ماند. برای همین به گرمی از ایشان خداحافظی می کنم و یادآور می شوم که دوستان  او در فاش نیوز و تمامی جانبازان و دوستداران فرهنگ ایثار و شهادت برای عافیت و سلامتی این جانباز گرانقدر دست به دعا هستند.

یاعلی

گفت و گو از: صنوبر محمدی


کد خبرنگار : 23