تاریخ : 1396,شنبه 18 آذر13:08
کد خبر : 57001 - سرویس خبری : مقاله و یادداشت

نسلی که حوصله ایثار در فرهنگ سه خطی را ندارد


نسلی که حوصله ایثار در فرهنگ سه خطی را ندارد

جامعه‌ ای که در آن کسی حوصله‌ صبر و شکیبایی، ایثار و فداکاری برای به دست آوردن هدف خود را ندارد، پوچ و بی معنا خواهد بود.

محمدرضا سابقی

محمدرضا سابقی - جامعه‌ ای که در آن هیچکس حوصله‌ صبر و شکیبایی و ایثار و فداکاری برای به دست آوردن هدف خود را ندارد پوچ و بی معنا خواهد بود.

یک روز فرانتس کافکا نویسنده ی فرانسوی، در حال قدم زدن در پارک، چشمش به دختر بچه‌ای افتاد که داشت گریه می کرد. کافکا جلو می‌رود و علت گریه دخترک را جویا می شود، دخترک همانطور که گریه می کرد پاسخ می‌دهد: عروسکم گم شده...

کافکا با حالتی کلافه پاسخ می‌دهد: امان از این حواس پرت,گم نشده,رفته مسافرت! دخترک دست از گریه می‌کشد و بهت زده می‌پرسد: از کجا میدونی؟ کافکا هم می گوید: برایت نامه نوشته و آن نامه پیش منه... دخترک ذوق زده از او می پرسد که آیا آن نامه را همراه خودش دارد یا نه؟ کافکا می‌گوید: نه توی خانه‌ است.....فردا همین جا باش، تا برایت بیاورم.

کافکا سریعا به خانه‌اش بازمی‌گردد و مشغول نوشتن نامه می‌شود و چنان با دقت، که انگار در حال نوشتن کتابی مهم است. این نامه‌ نویسی از زبان عروسک به دخترک را به مدت سه هفته هر روز ادامه می‌دهد.. و دخترک در تمام این مدت فکر می کرد آن نامه ها به راستی نوشته‌ عروسکش است.!!

در نهایت کافکا داستان نامه‌ها را با این بهانه‌ عروسک که «دارم عروسی می کنم» به پایان می‌رساند.. این ماجرای نگارش کتاب «کافکا و عروسک مسافر» است. 

اینکه مردی مانند فرانتس کافکا سه هفته از روزهای سخت عمرش را صرف شادکردن دل کودکی کند و نامه ها را "به گفته همسرش دورا" با دقتی حتی بیشتر از کتاب ها و داستان هایش می نویسد, واقعا تأثیرگذار است .(لطفا بیندیشیم)

«او واقعا باورش شده بود.. اما باورپذیری بزرگترین دروغ، هم بستگی به صداقتی دارد که توسط گوینده بیان می شود،،." امّا چرا عروسکم برای شما نامه نوشته؟ 

این دوّمین سوال کلیدی و کافکا هم خود را برای پاسخ دادن به آن آماده کرده بود. پس بی هیچ تردیدی به دخترک گفت: چون من نامه رسان عروسک ها هستم....!؟!

(کافکا دارای دکترای حقوق بود، اما هرگز به مانند بسیاری از آقازادگان و ژن های خوب وطنی ما با دیپلم و یا مدرک نامعتبر!! دارای چندین پست اداری نشد..و به وکالت نپرداخت. زیرا روحیات لطیفش این اجازه را به او نمی داد. بالاخره در اثر بیماری سل در جوانی در گذشت. )

(کتاب کافکاو عروسک مسافر)

 حال ببینیم جامعه‌ ای که در آن راه‌های طولانی، کم‌رفت و آمد و خلوت شده است، جامعه‌یی که در آن هیچ‌کس حوصله‌ی صبر و شکیبایی برای به دست آوردن هدف خود را ندارد به کدام سو می رود. این گونه جامعه را اصطلاحا استتوسی می نامند (استتوس: وضعیت_ چندحالتی_ مقاماتی)..جامعه‌یی که برای رسیدن به هدف هایش فقط به اندازه‌ی خواندن همان سه خطِ بالای استتوس‌ها زمان می‌گذارد! جامعه‌ی مبتلا به «فرهنگِ سه‌خطی» است..!

  بسیاری از ما می خواهیم سریعا همه چیز دار و همه چیز دان شویم، ما مردمی شده‌ایم لنگه‌ پینوکیو، که دوست داریم طلاهای‌مان را بکاریم تا درختِ طلا برداشت کنیم. مردمی که زمانی دنبال گلد کوییست و پنتاگون و شرکت ‌های هرمی مشابه و سود نامشروع و شاید هم مشروع بودند.

به طور مسلم افرادی که در جامعه ای که فقط بدنبال پول و منفعت شخصی خود با عجله براه می‌افتند، یک جای کارِشان لنگ می‌زند.. آن جای کار هم اسمش بردباری، صبر و به عبارت دیگر نداشتن «فرهنگِ شکیبایی» است.

فرهنگِ سه‌خطی به ما می‌گوید: اگر نوشته‌یی بیش‌تر از سه سطر شد، نخوان! فرهنگِ سه‌خطی به ما می‌گوید راهِ رسیدن به هدف چون درست است، طولانی است, پس یا بی‌خیال شو..و یا اینکه سراغ میان‌بُر و راهی یک شبه!! بگرد!

این فرهنگِ سه‌ خطی است که در آن نزول‌ خوری، اختلاس، دزدی، بی‌سوادی، رشوه، غل و غش، احتکار، گران فروشی، دروغگویی ،..حق‌خوری و هزار جور دردِ بی‌درمان دیگر وجود دارد و همین فرهنگِ است که این همه آدمِ بی‌کار یا نابکار دارد. آدم‌های بی‌کاری که توقع دارند یک ساعت در روز کار کنند و ماهی چند میلیون درآمد داشته باشند! و یا نابکارانی خبیث که به هر وسیله و ابزار و رابطه ای چنگ می زنند تا میلیاردها میلیارد را تصاحب کنند.!!

 برای درکِ عمق فاجعه‌یی که بر سرِ فرهنگِ انسانی و عدالت گستر و مهربان پرور «عزیز» ما آمده است، نیازی نیست که خیلی جای دوری برویم... به همین تلگرام ، اینستا و یا فیس‌بوک و امثالهم که نگاه کنیم، همه چیز دست‌مان می‌آید.

وقتی که کسی می‌نویسد: «اوه! طولانی بود، نخواندم!» یا «سرسری یه نگاه کوچولو انداختم و با کلیّتش موافقم!» یا مثلا می نویسد:«چه حوصله‌یی.. !» .....   یا  «لایک کردم، ولی نخوندم!» و... 

یعنی یک پُلی در جایی از مسیر فرهنگِ ما شکسته است و یا بسیاری از رفتن های شایسته به هدف نمی‌رسند. آن پُل، همان فرهنگِ شکیبایی است.

جامعه‌یی که همه چیز را ساندویچی می‌خواهد، در مطالعه, سه خط نوشتن و یا خواندن برایش بس است و همان سه خط گنگ و نامربوط! همه چیز را هم به او می فهماند!!

در ازدواج؛ بین عشق و نفرت‌اش ده ثانیه زمان می‌برد.

در سیاست؛ بین زنده‌باد و مُرده‌بادش، نصفِ روز کافیست.

در کار؛ از فقر تا ثروتش یک اختلاس فاصله دارد.

در تحصیل؛ از سیکل تا دکترای‌اش یک مدرک آب می‌خورد.

در هنر؛ از گمنامی تا شهرت‌اش به اندازه‌ی یک فیلم دو دقیقه‌یی در یوتیوب است!...!!

.بنابر این فرهنگِ سه‌خطی به من اجازه می‌دهد چیزی را نخوانده، بپسندم. موضوعی را نفهمیده، تحلیل کنم. 

راهی را نرفته، پیشنهاد بدهم. 

دارویی را نخورده، تجویز نمایم. 

نظری را ندانسته، نقد کنم... 

و فرهنگِ سه‌خطی به من اجازه می‌دهد به هر وسیله‌یی برای رسیدن به اهدافم متوسل شوم. چون حوصله‌ی راه‌های درست را "که طولانی‌تر هم هست" و تلاش و همت جوانمردانه را می خواهد، .. ندارم.!

و مهمتر اینکه در فرهنگ سه خطی مفاهیمی همانند ایثار، فداگاری، عدالت، عشق، انسانیت، محبت..همدلی و...اصلا جایگاهی ندارند.

 


کد خبرنگار : 23