فاش نیوز- بیماران اعصاب و روان دوران جنگ مظلومترین و گمنامترین قشر رزمندگانند که امروز نان و آبی برای هیچ رسانه ای ندارند، کسی هم سراغشان نمی رود ... فدا شدند تا امروز کسی قربانی جنگ نشود.
درد دل یک جانباز موجی با شهید قبادى:
داداش تو هم خوابیدی؟
پس منه رو سیاه چرا همیشه شبانه روز بیدارم؟
توی مغزم صدا میاد!
کامل نبودم که توی جنگ نمردم ؟!این مردم با دیوانه ها خوب نیستند، بمن میگن دیوانه زنجیری چرا؟
داداش تو بگو چرامنو با زنجیرمى بندند؟
مادرم میگه عزیزم شماها به مردم آسیب میرسونید. مادرم خیلى غصه میخوره.
همسرم دعا میکنه من شفا بگیرم نصف شبی چیا دارم برات میگم ببخشید حلالم کن.
شبا وقتى بلند گریه میکنم صبح همسایه ها شکایت میکنند منومی بندند، میکشند، میبرند آسایشگاه.
همیشه همین جوریه تا عمرم تموم بشه . داداش تو دعا کن من بمیرم.
صبح اینجا جنگ داریم ، از آسایشگاه میان منو ببرن 6 تا آدم هیکلی میافتند به جونم زورشون به من نمیرسه، داداش اگه باشی کلی میخندی اونها خیلی خوبند خودشون از بچه های دفاع هستند خب چاره نیست اونجا ازم مراقبت میکنند.
بیست روزى میمونم بعد همسرم میاد دنبالم منو بااحترام میاره خونه عین بچه ها.
منو ناز میکنه فکر میکنه من نمی فهمم دلش برام تنگ شده داداش، خدا بحق امام حسین عاقبت همه را ختم بخیر بگرداند ...........آمین
حدودا 50 نفر از بچه های قدیمی جنگ اونجان چون خیلی حال ندارن آدمهای عادی نمی توانند پیش اونا برن فقط خانواده و فرزندانشون.
خدا عاقبت همشون رو بخیر کنه خیلی به رفقا میرسند.
یه جایی به بزگی 5000 متر هم آسایشگاه، هم سالن غذاخوری، هم هر نفر یه اتاق 20 متری که همه چی توش هست. لوازم خانگی، سالن ورزش، استخر، نرمش استخوان ها با روغن زیتون اونو من خیلی دوست دارم، برای اینکه خوابم میبره.
حضرت آقا چند بار اومده به بچه ها سر زده من پاشو بوسیدم، بشه ذخیره آخرتم. اقا وقتی تشریف آوردند ما رو که اونجوری دیدند، دلش سوخت گریه کرد گفت: شماها فرزندان غریب من هستید ما هم باهاش گریه کردیم به پرسنل دستور داد از همه خیلی مراقبت کنند داداش خسته شدم بازم بعدا برات مینویسم دوست دارم.
خیلی آقایی......