تاریخ : 1397,یکشنبه 26 فروردين15:40
کد خبر : 58691 - سرویس خبری : گزارش و گفت و گو

کتاب خواندنی و هیجان انگیز یک جانباز اهوازی


کتاب خواندنی و هیجان انگیز یک جانباز اهوازی

جانباز و مصدوم نخاعی سانحه رانندگی اهل دزفول که کتاب «افسانه بومبره»، مربوط به یکی از داستان های محلی این شهر است را به رشته تحریر درآورده در گفت و گو با همکار ما به معرفی اثر خود پرداخته است.

فاش نیوز -  جانباز و مصدوم نخاعی سانحه رانندگی اهل دزفول که کتاب «افسانه بومبره»، مربوط به یکی از داستان های محلی این شهر است را به رشته تحریر درآورده در گفت و گو با همکار ما به معرفی اثر خود پرداخته است.

کتاب "افسانه بومبره" اشاره به یکی از افسانه های فلکلور و پربار شهرستان دزفول، در مورد جانوری افسانه ای دارد که اهالی قدیمی شهر تعریف های هیجان انگیزی از وجود چنین موجودی دارند.

این کتاب به قلم توانای جانباز هفتاد درصد خوزستانی "علی محمد نکونام" به نگارش درآمده است. وی درباره اثرش چنین توضیح می دهد:


 

"وقتی با همسرم که دزفولی بود ازدواج کردم، بعد از مدتی با این افسانه بین مردم دزفول آشنا شدم. لذا برای دانستن حقیقت ماجرا  تحقیقات خودم را در این زمینه آغاز کردم. در این راه اطلاعات باورنکردنی در باره این موجود پرماجرا کسب کردم و همین طور به غنا و باروری فرهنگ مردم آن دیار پی بردم. فرهنگی که بیش از بیست قومیت در پرباری آن نقش داشتند. این اقوام، در طول تاریخ با همزیستی مسالمت آمیزی در کنار هم فرهنگی به بزرگی، لطافت و شفافی رودخانه جاری و خروشان شهرشان را رقم زده اند."

وی همچنین با اشاره به افسانه های مطرح سایر کشورها معتقد است: "من مصمم هستم افسانه بومبره دزفول را به جهانیان معرفی کنم. همانطور که سایر کشورها با شناساندن افسانه هایی مانند پینوکیو، گودزیلا، دراکولا و ... جهانیان را با باورهای خود آشنا کردند و از این راه درآمدهای هنگفتی نیز نصیب خود و کشورشان نموده اند.


 

جانباز نکونام با اشاره به ماهیت و تاثیر گذاری نامطلوب بومبره بر روی زندگی انسان ها ، افزود: "از خدا می خواهم اندیشه مرا از هر چه گرایش های خودپسندانه، مانند تعصبات مذهبی، قومیت گرایی، نژادپرستی و هر آنچه بین من و انسان های دیگر دیوار جدایی می کشد دور نگهدارد."


 

لازم به ذکر است جانباز علی محمد نکونام، متولد 1338 در اهواز می باشد که در سی و یکم اردیبهشت سال 60 با ترکش های متعددی مجروح شد، به طوری که چند انگشت دستش قطع گردید. وی در سال 78 در حین ماموریت اداری، دچار سانحه شده و قطع نخاع می گردد.

در پایان به قسمتی از متن کتاب توجه فرمایید:

"بومبره"

یکی از افسانه های رایج در میان مردم شهر دزفول ، وجود هیولایی شگفت انگیز به نام "بومبره" است که اهالی آن شهر می گویند در یکی از اشکفت های باستانی بنام "دره بومیره تررو" زندگی می کرده است. آنها می گویند بومبره موجودی با ویژگی های استثنایی بوده و در هرجا و هر مکان می توانسته خود را به نمای موجوداتی مانند انسان، جانور، پرنده، درخت، سنگ و یا هر چیز دیگری در بیاورد و نمای گوهری و اصلی آن را چیزی بین انسان، جانور و جن می دانند و می گویند این هیولا در نمای گوهری خود دارای پوستی زبر و خشن، بدنی پوشیده از مو، انگشتانی دراز، ناخن هایی بلند و سیاه، چشمانی مورب و از حدقه بیرون آمده، سری نیمه تاس با موهای بلند و خاکستری، گوش هایی دراز و نوک تیز، دندان هایی بلند و نامرتب، لب هایی بزرگ و بینی کج و بلندی است که روی لب های او را می پوشانده است.


 

مردم شهر در مورد چگونگی دزدیده شدن، شکنجه و کشته شدن گروهی از مردم داستان های بسیار زیادی را بازگو می کنند و می پندارند این هیولا شکارهای خود را به همان اشکفت برده و پس از شکنجه بسیار، آنها را می کشته است؛ هر چند تاکنون کسی پیدا نشده که به طور یقین بگوید کسی یا کسانی از خانواده و یا نزدیکان او به دست بومبره کشته شده باشد اما گمان بسیار دارند فرد گمشده خانواده آنها به دست او کشته شده باشد. مردم در مورد این موجود می گویند اگر کسی مورد هجوم او قرار گرفت، تنها راه نجاتش از دست او این است که بگوید: «سوزن، جوالدوز و ارانمک» زیرا او از این واژه ها ترس بسیار دارد.

گزارش از جعفری


کد خبرنگار : 17