تاریخ : 1397,سه شنبه 22 خرداد15:42
کد خبر : 59586 - سرویس خبری : مسائل و مشکلات ایثارگران

ماجرای کمیسیون پزشکی استان گلستان


ماجرای کمیسیون پزشکی استان گلستان

منِ بی خبر، بعد از۱۷سال به امید اینکه این کمیسیون پزشکی دیگر مانند سابق نیست، در آن شرکت کردم، ولی اشتباه کردم!

سیدحسین آیتی یک جانبازکم درصد - خواستم جریان کمیسیون پزشکی بنیاد جانبازان استان گلستان در تاریخ۲۴ اردیبهشت ۹۷ رو بنویسم.

من بعداز۱۷سال با تقاضای شرکت در کمیسیون های تعیین درصد و احقاق حق پرستاری و حالت اشتغال در این کمیسیون شرکت کردم و نوبت من دقیقا" آخرین نفر بود.

 قرار نیست که به خودم دروغ بگم، برای همین تمام واقعیت رو می نویسم چون چیزی برای ازدست دادن ندارم که نگران آن باشم. من سال ۸۰ به خاطر موج گرفتگی از سر و تمام بدن و اصابت گلوله و ترکش درکمیسیون شرکت کردم و آن زمان به خاطر پیشرفته نبودن تجهیزات پزشکی در نوار عصب و عضله پای مجروح من فقط قطع کامل "عصب پرونال" تشخیص داده شد و با احتساب مجروحیت های دیگر ۲۰درصد شدم و سال ۹۶ وقتی نوارعصب جدید گرفتم مشخص شد عصب "تبیال" هم بطور کامل قطع شده.

زمانی که از بنیاد استان تماس گرفته و زمان انجام کمیسیون را گفتند، اعلام کردند هر بیماری و صدمه غیرجنگی هم دارم مدارک آنها را هم برای احقاق حق پرستاری و حالت اشتغال ارائه کنم که علاوه برمجروحیت شکستگی و پلاتین گذاری ساعد دست چپ و قطع عصب انگشتان دست و عمل دیسک کمر و پلاتین گذاری و همینطور بیماری قندعصبی را هم ارائه کردم ولی هیچ کدام از کمیسیون ها نتیجه ای نداشت، علت آن هم نه برای من بلکه تمام پرسنل بنیاد اعضای تیم پزشکی کمیسیون مشهود بود. چرا...؟ چون متاسفانه پرونده مرا یکی از پرسنل بنیاد، ابتدا قبل از بررسیِ دبیر کمیسیون، نزد پزشک داخلی که به نظرم ایشان تشخیص صعب العلاج بودن می داد برد و این شد که آن پزشک محترم که نام شریف ایشان را هم نمی دانم (فقط چشمان رنگی او خاص بود) آنچنان ناراحت شد و کینه ای به دل گرفت که همان جا نظر هر۳ کمیسیون را منفی زد!

‌بله به همین راحتی.

حالا هم اهمیت نداره که هرکدام از شما دیدگاه خودشو بگه، ولی خواستم بگم هنوز هم کمیسیون های پزشکی بنیاد جانبازان متاثر از سلیقه ای نظر دادن است نه معیارهای قانونی!

 نمی دانم این قانون هنوز هم وجود دارد یا نه؟ ولی زمانی بنیاد شهید و جانبازان ۲۰درصد با ۵۰سال سن را به کمیسیون حالت اشتغال اعزام می کرد و اکثرا هم حالت اشتغال می شدند. یکی از آشنایان ما با ۱۰درصد و ۶۰سال سن، چندسال پیش شامل حالت اشتغال شد، حتی بنیاد کل هم دقیقا دستور داده بود کمیسیون حالت اشتغال، حق پرستاری خصوصا برای جراحات و بیماری های غیرجنگی را هم لحاظ کند.

به جانبازان عزیز پیشنهاد می دهم به خاطر اینکه پیش خودتون تحقیر نشید، در هیچ کمیسیون پزشکی بنیاد شرکت نکنید. در آن کمیسیون تعداد دعوت شده ها به کمیسیون ۱۰۱نفر، ولی تعدادحاضر۶۰نفریا کمتر. آن بندگان خدا می دانستندچه خبراست و انصراف دادند ولی منِ بی خبر، بعداز۱۷ سال به امید اینکه این کمیسیون پزشکی دیگر مانند سابق نیست، در آن شرکت کردم، ولی اشتباه کردم!

هنوز هم یک نفر می تواند سلیقه ای و عقده ای وار نظربدهد.

از حق نگذریم خدا شاهداست تمام پزشکان درکمال ادب و احترام و حتی بعضی ها با وسواس خاص و حوصله پرونده جانبازان را بررسی و آنها را معاینه کردند، ولی این آقای دکترِ چشم رنگی، مانند آن پزشکی که دریک کمیسیون پزشکی سالها قبل بود که مهر نظام پزشکی اش گم شد و ایشان باتصور اینکه توسط یکی از حاضرین سرقت شده، به هیچ جانبازی حتی یک درصد هم اضافه نکردند، کاملا شخصی و به دور از معیارهای قانونی و ازآن مهمتر معیار وجدانی و انسانی است که با سرنوشت من و آینده خانواده ام بازی کرد. من درنهایت دو یا سه سال تازه اگر اجل معلقی نباشد، زنده خواهم ماند. ولی خانواده ام چه؟

 من روایتی شنیدم که از حضرت علی سوال شد بزرگترین گناه کبیره چیست؟ و ایشان فرمودند بزرگترین گناه کبیره ناامیدشدن از رحمت پروردگار است. پس اگراین متنِ دلتنگی من هیچ سودی برای شما نداشت، حداقل با شخصی که بزرگ ترین گناه کبیره را کرده آشنا شده اید. بله ناامید از آینده...

 اینقدر ظلم به من تابلو و آشکار است که نمی گم تمام چندهزارنفر مردم شهرکوچک محل زندگی خودم، بلکه چند صدنفر ازبزرگان آن، به خوبی این حرف مرا تایید می کنند و اگر قبول ندارید می توانم مانند حرکت نمایندگان مجلس یک تومار چند هزار امضایی (از یک شهر ۱۷هزارنفری) تهیه کنم، خودش رکوردی است از تعداد امضاهایی که با من ابراز همدردی و همبستگی کرده اند!


کد خبرنگار : 20